توضیحاتی پیرامون سبک تفسیر تنزیلی و چرایی نگارش کتاب مبانی، اصول، قواعد و فواید
برگرفته از آثار قلمی و شفاهی استاد بهجت پور
مقدمه:
قال علی 7: «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ ... ؛ از قرآن بخواهید تا سخن بگوید».[1]
بخش قابل توجهی از فعالیتهای علمی دانشمندان مسلمان در طول تاریخ، به کشف مرادهای خدای متعال از آیات و یافتن پاسخ به پرسشهای گوناگون بشر درباره هستی و راههای وصول به کمال و سعادت معطوف بوده است. تفسیر پذیری قرآن و آمادگی این کتاب برای پاسخ دهی جامع به نیازهای معرفتی و رفتاری انسان در کلام امیرمؤمنان7 چنین آمده است:
أَلَا وَ إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی، وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی، وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ، وَ نَظْمَ بَیْنَکُمْ.
تا آنجا که میفرماید:
وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ، ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ، وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ ... .[2]
این حقیقت که ظرفیت عظیم قرآن جز در پرتو وجود مفسّران توانا معلوم نمیشود، در جای دیگر اینگونه آمده است:
هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَیْنَ الدَّفَّتَیْنِ لَا یَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا یَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ.[3]
تاکنون بیش از هزار دوره تفسیر از قرآن به رشته تحریر در آمده و هر کدام از مفسّران در حد توان خود، گوشههایی از پیام و محتوای آیات الهی را روشن نمودهاند.
سبکهای تفسیر
سبک غالب تفسیر نگاریها نشستن پای درس آیات و سور به ترتیب موجود در مصحف رسمی بوده است. در قرنهای اخیر نیز با روش تفسیر موضوعی به کشف نظریات قرآن درباره موضوعات خاص پرداخته شده است.
این تلاشهای مأجور و مشکور باعث شده تا بسیاری از ابهامات عارض شده بر آیات رفع، و مرادها و اغراض خدای متعال از آیات استخراج شود و سؤالات فراوانی پاسخ یابد؛ امّا هنوز عرصههایی از مرادهای قرآن باقی مانده که نیاز به تلاش مجدد دارد.
چنان که مطالعه در سیر تاریخی تفسیر نگاری معلوم میکند، تطوّر روشهای تفسیر و تنوّع سبکهای ابهام زدایی از قرآن، معلول نیازهای جدید بوده است و به طور مثال مسلمانان در دورههای اوّلیه که دسترسی به منابع اصلی همچون قرآن، سنّت نبوی، سنّت اهل بیت و نظرات صحابه و تابعان داشتند، تا حدود سه قرن به طور غالب سراغ منابع غیر مأثور نرفتند، امّا پس از این دوره به تدریج برای یافتن پاسخ برخی پرسشها که در مأثورات جوابی نداشت و یا داوری میان آنها در هنگام تعارض و اجمال نصوص لازم بود، به روشهای اجتهادی و عقلی روی آورند و از منابع جدید بهره گرفتند.
به همین گونه به تدریج سؤالاتی مطرح شد که سبک مرسوم چینش آیات پاسخگوی آن نبود. مفسّران علاقه داشتند نظر قرآن را در موضوعاتی مثل توحید، نبوت، معاد، عقل، دل، حکومت اسلامی، خانواده و بسیاری موضوعاتی از این دست بدانند و یا گاه موضوعی در خارج مطرح میشد و به طور مثال در حوزه فلسفههای اقتصادی، یا امکان تفسیر تاریخ و ... نظریاتی مطرح میشد که داوری و نگاه اسلام درباره آنها از طریق چینش مصحفی امکان نداشت، بلکه این مفسّر بود که با در کنار هم قرار دادن مجموعه آیات مرتبط، سعی در استخراج، ارزیابی و حتی گاه کشف نظریه قرآن مینمود.
سبک تفسیر به ترتیب نزول
تفسیر به ترتیب نزول نیز از دیگر سبکهایی است که در میان معاصران، طرفدارانی پیدا کرده است و چندین تفسیرنگاری و حتی تاریخنگاری با توجه به این سبک تألیف شده است. در این سبک، منابع و ابزار تفسیری تفاوت نمیکند و مفسّر