تعریف مبانی
لغت شناسان مبانی را جمع مبنی به معنی بنیاد، شالوده، بنیان، اساس، پایه و ریشه دانستهاند.[1]
آنان این واژگان را با کلمات همچون اصل، قاعده، ضابطه مترادف شمرده اند. - خواهد آمد-
به نظر میرسد کلمه مبانی به تدریج در استعمال محققان علوم به حوزه پیشفرضهای کلان و اصول موضوعه کلامی و فلسفی علوم و حتی بر دلایل اثبات یک نظریه اطلاق شدهاست ؛ نمونه آن طلاق مبانی برعلومی همچون تفسیر،فقه، حقوق، جامعه شناسی، تاریخ، جغرافیای سیاسی یا استعمال واژه مبنا در نظریه نسبیت انیشتین یا نظریه تکامل داروین است که شامل دلائل، مفاهیم اساسی و اصول کلی آن دانش و گاه با توسعهای شامل اصول موضوعه کلامی و فلسفههای آنها میگردد؛ مثلاً مبانی فلسفی یا کلامی فقه یا مبانی اخلاقی حقوق و غیر آن دو.
ناصر کاتوزیان به گستردگی معنای مبنا در کتاب مبانی حقوق عمومی اشاره میکند: "واژه مبنا اندکی گستردهتر از معنای فلسفی آن به کار رفتهاست؛ یعنی، تنها بیان کننده دلیل الزامها و منشاء پنهانی تکالیف حقوقی نیست، بلکه به ستونهای اصلی حقوق عمومی نیز میپردازد و در توضیح قلمرو و حاکمیت در آن نمودهای خارجی میکوشد.[2]
البته پاتریس ژوردن در کتاب خود مبانی را دلایل حقوقی و جستجوی دلایل نظری قواعد حقوقی معنا کرده است.
در این تعریف مبنا صرفاً به دلایل نظری یک قاعده یا علم توجه دارد. و در مقابل، برخی از محققان این کلمه را به تبیین در مورد ماهیت پدیدههای مورد نظر منحصر کردهاند.[3] ومراد ما از اصطلاح مبنا در این نوشتارنیز بیان پیش فرضها، باورهای اعتقادی یا علمی و نیز دلایل جواز و مشروعیتی میباشد که نظریه تفسیر به ترتیب نزول طبیعی سورهها برآن استوار است .[1] . ر. ک . طریحی، فخر الدین مجمع البحرین، چاپ سوم تهران ، مرتضوی،ا/ 64، مهیار رضا، فرهنگ ابجدی ، چاپ ، 776 علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا ج ،دانشگاه تهران ، تهران، 13/ 20112 انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن چاپ اول نشرتهران، انتشارات سخن ، 7/ 6603[2] . کاتوزیان ، ناصر، مبانی حقوق عمومی، نشر دادگستر، تهران، چاپ اول، پائیز 1377 ش، ص 9.[3] . ر. ک شایان مهر، علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات مؤسسه کیهان چ اول 1379 ش، کتاب دوم ص 523.
منبع: عبدالکریم بهجت پور، تفسیر تنزیلی (به ترتیب نزول) مبانی اصول قواعد و فواید، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1392، ص 25 و 26
آنان این واژگان را با کلمات همچون اصل، قاعده، ضابطه مترادف شمرده اند. - خواهد آمد-
به نظر میرسد کلمه مبانی به تدریج در استعمال محققان علوم به حوزه پیشفرضهای کلان و اصول موضوعه کلامی و فلسفی علوم و حتی بر دلایل اثبات یک نظریه اطلاق شدهاست ؛ نمونه آن طلاق مبانی برعلومی همچون تفسیر،فقه، حقوق، جامعه شناسی، تاریخ، جغرافیای سیاسی یا استعمال واژه مبنا در نظریه نسبیت انیشتین یا نظریه تکامل داروین است که شامل دلائل، مفاهیم اساسی و اصول کلی آن دانش و گاه با توسعهای شامل اصول موضوعه کلامی و فلسفههای آنها میگردد؛ مثلاً مبانی فلسفی یا کلامی فقه یا مبانی اخلاقی حقوق و غیر آن دو.
ناصر کاتوزیان به گستردگی معنای مبنا در کتاب مبانی حقوق عمومی اشاره میکند: "واژه مبنا اندکی گستردهتر از معنای فلسفی آن به کار رفتهاست؛ یعنی، تنها بیان کننده دلیل الزامها و منشاء پنهانی تکالیف حقوقی نیست، بلکه به ستونهای اصلی حقوق عمومی نیز میپردازد و در توضیح قلمرو و حاکمیت در آن نمودهای خارجی میکوشد.[2]
البته پاتریس ژوردن در کتاب خود مبانی را دلایل حقوقی و جستجوی دلایل نظری قواعد حقوقی معنا کرده است.
در این تعریف مبنا صرفاً به دلایل نظری یک قاعده یا علم توجه دارد. و در مقابل، برخی از محققان این کلمه را به تبیین در مورد ماهیت پدیدههای مورد نظر منحصر کردهاند.[3] ومراد ما از اصطلاح مبنا در این نوشتارنیز بیان پیش فرضها، باورهای اعتقادی یا علمی و نیز دلایل جواز و مشروعیتی میباشد که نظریه تفسیر به ترتیب نزول طبیعی سورهها برآن استوار است .[1] . ر. ک . طریحی، فخر الدین مجمع البحرین، چاپ سوم تهران ، مرتضوی،ا/ 64، مهیار رضا، فرهنگ ابجدی ، چاپ ، 776 علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا ج ،دانشگاه تهران ، تهران، 13/ 20112 انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن چاپ اول نشرتهران، انتشارات سخن ، 7/ 6603[2] . کاتوزیان ، ناصر، مبانی حقوق عمومی، نشر دادگستر، تهران، چاپ اول، پائیز 1377 ش، ص 9.[3] . ر. ک شایان مهر، علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات مؤسسه کیهان چ اول 1379 ش، کتاب دوم ص 523.
منبع: عبدالکریم بهجت پور، تفسیر تنزیلی (به ترتیب نزول) مبانی اصول قواعد و فواید، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1392، ص 25 و 26
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.