مطلب ذیل متن نگاشته شده استاد بهجت پور ناظر به سخن برخی اساتید است که تقدیم می شود
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلبی از برادر فاضل و ارجمندم حضرت حجت الاسلام و المسلمین جواهری دامت توفیقاته در نشریه خبرنامه پژوهشگاه در مراد آیه 79 سوره واقعه مشاهده کردم. با اجازه ایشان و فرهیختگان مخاطب نشریه، برخی توضیحات و ملاحظات به جهت ارتباط موضوع با ترتب نزول سوره تقدیم میشود.
ایشان بیان داشته اند: « در آیه “لایمسه الا المطهرون” چون در مکه نازل شده و هنوز احکام طهارت شرعی، یعنی وضو و غسل نازل نشده بود، طهارت به معنی پاکیزگی است؛ اما در روایات با استناد به این آیه، طهارت شرعی شرط مس قرآن بیان شده و معنای این حرف این است که در روایت “قرینه زمان نزول” نادیده گرفته شده است!» ایشان سپس در راستای این دیدگاه، مطالبی فرمودهاند که در سایت پژوهشگاه به آدرس ذیــــل موجود است.
همان طور که بیان داشته اند سوره واقعه چهل و ششمین سوره ای است که بعد از رسالت پیامبر اکرم ص در مکه نازل شده است. در این سوره مردم به سه دسته تقسیم شده اند و آیه مورد بررسی جناب ایشان به همراه تعداد دیگری از آیات این بخش از سوره خطاب به تکذیبگران قرآن و رسالت پیامبر6 فروآمده است. خدای متعال در این آیات مخاطبان را که قرآن را دروغ و مطالب آن را تکذیب می کردند، با سوگندی که بیان می فرمایند از حقیقت الهی بودن کلام جاری شده بر زبان پیامبر اکرم 6 آگاه کرده اند؛ بیان می دارند: « فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ. وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ. إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ. فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ »
«پس سوگند به غروبگاه ستارگان. و این سوگندى است- اگر بدانید- بزرگ. هر آینه، این قرآنى است گرامىقدر، در کتابى محفوظ. که جز پاکان دست بر آن نزنند. نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است.» ( واقعه آیات 75- 80)
دقت در آیات فوق معلوم می کند که اشاره خدای متعال به قرآن ارجمندی است که در کتاب مکنون است. «مکنون» اسم مفعول به معنی پوشیده است. از «کنّ» که به معنی سرپوش (مفردات، 726) است. «کتاب» نیز به معنی اسم مفعولی است، یعنی مکتوب است. بنابراین «کتاب مکنون» یعنی مکتوبی که پوشیده است یا در سرپوشی قرار دارد. کلمه «مُطَهَّرُون» نیز اسم مفعول به معنی کسانی است که پاک شده اند. این کلمه بر خلاف «مُتَطَهَّرُون » است که بعد از ادغام به شکل «مُطَّهَّرُونَ» با دو تشدید نوشته می شود. کلمه دوم به معنای کسی است که خود را پاک می کند. مفسران محترم که قرائت جمهور یعنی قرائت حفص از عاصم بن ابی النجود را معتبر می دانند، آیه را با کلمه «اَلمُطَهَّرُونَ» به یک تشدید خوانده و معنا کرده اند و در بیان مصداق آن گفته اند مراد یا فرشتگان پاک و یا معصومانی پاک چون پیامبر6 و امامان: هستند. روایاتی از شیعه نیز این معنا را تأیید کرده است. (ر.ک: کنز الدقائق ، نور الثقلین، البرهان، مجمع البیان و بحث روایی المیزان، ذیل آیه) حرف «لَا» در «لَا یَمَسَّهُ» را نیز لای نفی جنس گرفته اند، یعنی جمله را خبریه دانسته اند. بنابر این توضیحات، مراد خدای متعال را آن دانسته اند که به مخاطبان تکذیب کننده قرآن می فرماید: «این قرآن، مکتوبی نگهداری شده در لوح محفوظ از دستبرد شیاطین و امثال آن است، جز پاکانی همچون فرشتگان دسترسی ندارند.» و بر اساس آنکه مراد معصومان باشد گفته اند: «به حقیقت آن جز پاکانی چون پیامبر6 و امامان معصوم: دست نخواهند یافت.» کنایه از اینکه تکذیب شما از این قرآن به جهت پلیدی و آلودگی درونی شما است نه باطل بودن قرآن و فقد حقیقت در آن.
آیا این آیه را می توان به طهارت از نجاسات بدنی شامل آلودگی های بدنی، حیض و امثال آن، جنابت و نداشتن وضو توسعه داد؟
ابتدا لازم است توجه شود که معنای بالا معنای تنزیلی آیه است؛ یعنی وقتی ایه نازل شده است، با توجه به سیاق آیات، مخاطب آیات و با لحاظ زمان نزول و فضای تکذیب، مراد آیه همان معنای بالاست.
منتهی از دو راه می توان معنای آیه را توسعه داد:
1. توسعه به معنای ادب واجب الرعایه ظاهری به منظور دست یافتن به طهارت باطنی
تأثیر این آداب، رسیدن به فهم حقائق قرآن است. برخی از ویژگی های باطنی انسانها با آداب ظاهری شکل می گیرد یا تقویت می شود. به طور مثال بندگی خدای سبحان با اظهار بندگی از راه نماز، یا حج تقویت می شود. ذکر لفظی زمینه ذکر قلبی و باز شدن دریچه های باطنی قلب می شود. خود را به صبر وادار کردن زمینه شکیبایی را فراهم می کند. رعایت ادب در مقابل بزرگان و پادشاهان، زمینه تجلیل باطنی از ایشان یا تداوم آن می گردد. از این رو برای کسانی که می خواهند به صف وارستگان معنوی بپیوندند و توفیق بهره گرفتن از معانی والا و پنهان قرآن را پیدا کنند، یا همین مقامات را تداوم دهند، رعایت طهارت های ظاهری الزام دارد. حال اگر دستور به رعایت نظافت یا طهارت های از خباثت ها و جنابت و بول و نقض وضو داده می شود، به منظور زمینه سازی برای تحقق آن طهارت باطنی است. برخی از این گونه دستورات، در شرع مقدس از روایات استفاده می شود و تفصیلی بر آیات قرآن است. می توان این نوع از تفصیلات را «وحی تبیینی» نامید. ریشه این تعبیر در آیه 44 سوره نحل است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» مطابق این آیه، وحی دیگری افزون بر قرآن، در اختیار پیامبر قرار گرفت تا قرآنی را که بر مردم نازل شده بود، تبیین کند؛ مجملاتش را بیان کند و مردم را از راه این تبیینات، برای فهم کامل معارف یا امتثال اوامر مجمل قرآن توانا کند. برخی از این تبیینات را خود پیامبر6 و الباقی را امامان معصوم: که وارث وی بودند، بر عهده داشتند. به طور مثال در قران دستور به نماز آمد، اما این مبینان شریعت (معصومان6) بودند که هیأت ترکیبی و شرائط و اجزاء و موانع و کیفیت رفع موانع و چالش های پیش آمده در نماز و کیفیت گذر از آنها را تبیین کردند. روزه، خمس ، حج و بسیاری از دستورات دینی از این قبیل است.
2. تطبیق معنی آیه بر طهارت ظاهری
در این مورد مفسر و فقیه تلاش می کند تا روایت معصوم7 را تفسیری ـ نه تبیینی ـ از آیه بداند. به این معنا که ظاهر آیه را چنان معنا کند که با مضمون روایت هماهنگ شود. به طور مثال در اینجا «لَا یَمَسُّهُ» را «لا»ی نفی جنس نگیرد، بلکه آن را »لای نفی»ی بگیرد که هرچند ظاهرش نفی است (لمس نمی کنند)، اما در مقام انشاء (نباید مس کنند) معنی شود. یا «اَلمُطَهَّرُونَ» به یک تشدید را «مُطَّهَّرُونَ» به دو تشدید تبدیل کنند. سپس مراد از روایت را که به فاصله گرفتن از خط آیات «مکتوب» توجه داده (ر. ک: کنز الدقائق 13/ 53) به همان معنای مس قرآن (مجموعه کلام) معنا کنند.
افزون بر سه مجازی که به آن اشاره شد، دو مشکل دیگر در روش دوم هست:
اول: آیه زمانی نازل شده است که هنوز حکم غسل و تیمم و بلکه وضو نازل نشده بود؛ غسل و تیمم در سوره نساء آیه 93 نازل شد. این سوره نود و دومین سوره در نزول و پس از هجرت به مدینه نازل شده است. همچنین وضو در سوره مائده آیه 6 نازل شد که یکصد و سیزدهمین سوره در نزول شمرده می شود. به طور قطع وقتی آیه سوره واقعه پیش از هجرت نازل شده، حکم غسل از جنابت و وضو نازل نشده بود. پس تا آن زمان دست زدن به متن قرآن با نجاست جنابت و حدث وضویی ممکن بود و چنین برداشتی از آیه وجود نداشت. اگر مراد از لای نفی جنس، نهی بود، و مسلمانان موظف بودند تا هنگام نجاستهای مذکور، قرآن را لمس نکنند، چرا حکم رافع نجاست، همزمان یا پیش از آن نازل نشده است؟! و چرا دستور به وضو و غسل باید حدود هشت تا ده سال به تعویق افتد؟
مشکل دیگر اینکه ظاهرا نهی از لمس قرآن هنگام جنابت و حدث اصغر در کلام پیامبر6 یا معصومان: تا زمان امام باقر7 (ر. ک. مجمع البیان 5/ 236 ) و امام صادق 7 (ر. ک. کافی 3/ 106 ح 5) و امام علی بن موسی الرضا7 (الاستبصار 1/ 113- 114 ، ح 378) نیامده است. یا اگر بوده به دست ما نرسیده است. دلیل این تأخیر بهرغم دلالت ظاهر آیه بر لزوم طهارت از حدث اکبر و حدث اصغر چیست؟
بنا بر مجازهای غیر ضروری که به عرض رسید و نیز دو مشکلی که در برداشت از آیات به عنوان تفسیر بیان شد، مناسب است تا آیه به همان معنای نفی امکان دستیابی به حقیقت محفوظ قرآن مگر به طهارت باطن حمل شود. و طهارت از نجاسات تابع اسناد و بدون تغییر در متن آیه به عنوان تبیینات آیات شمرده شود. چنانکه این رویه در معارف بسیار زیادی، و احکام فراوان رسیده از معصومان و تبیین گران شریعت رواج داشته باشد.
والله اعلم
عبدالکریم بهجتپور
2/10/1403
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.