آنچه در پی می آید اصول تحول قرآنی برگرفته از سوره های جلد اول تفسیر همگام با وحی می باشد.
به عرض برسانم تحول قرآنی سیری تدریجی داشته و قرآن با آموزش تربیت مدار تدریجی روشمند آرام آرام جامعه معاصر نزول را تحت تأثیر قرار داد.
علاقه مندان به بحث نظری گام تحول و اصول تحول به مقدمه تفسیر همگام با وحی در جلد اول و کتاب مهارت های بیان تفسیر سوره های قرآن کریم و کتاب تفسیر تنزیلی ؛ اصول ، مبانی، قواعد و فوائد استاد بهجت پور مراجعه نمایند.
این اصول از این قرارند:
اصول تحول
اصل اول:
«آشنا ساختن مردم با ویژگیهای پروردگار شایستهی انسانها»؛ از طریق قرائت صفتهای آفریدگاری (هستی و انسان) و بیان کرامت خاص پروردگار به انسان و تربیت جنبهی ممتاز او از سایر موجودات یعنی دانشوری. این اصل در سورهی علق ـ اولین سورهی مکی ـ بیان شد.
اصل دوم:
«ایجاد دغدغه و اعلام خطر در مخاطبان» از طریق تکیه بر کبریایی پروردگار، انذار مستقیم مردم همراه با عزم و اراده و رعایت نکات اخلاقی و رفتاری شایسته، که به این وسیله بیشترین جاذبه را ایجاد کند و تنفّر از انذار رسول الله را به کمترین مقدار برساند. همچنین در این هشدارها نتایج شوم جُرم و گناه از زبان گرفتاران، بیان شده است. این اصل در سورهی مدّثر ـ چهارمین سورهی مکی ـ نازل شده است.
اصل سوم:
«بیان جامع و کلی روابط انسان با خدا ». که در سه قالب انحصار حمد به خدا، توحید بندگی او و استعانت موحّدانه از او شکل گرفته است و به دنبال آن، درخواست هدایت به راه رستگاری و سعادت، و دوری از شقاوت به عنوان مهمترین نیازهای بشر به خدا مطرح میشود. این اصل پس از شناخت پروردگار و دغدغهمندی انسان حاصل میشود. انسال با ابزار معرفت، روابط خود را با خدا سامان میبخشد و در پرتو احساس خطر و دغدغهمندی، هدایت به راهِ نجات و سعادت را از او طلب میکند. بنابراین هم قوای فکری و ادراکی، و هم قوای احساسی و عاطفیاش، در مسیر تحول دینی بهکار میافتند.
شیوهی بیان این اصل، از طریق یادآوری نقشهای پروردگار در هستی، اعم از دنیا و آخرت، و آغاز و انجام عالم، و سخن خدا به نمایندگی از زبان فطرت و وجدان انسانها میباشد. این اصل در سورهی حمد ـ پنجمین سوره مکی ـ وارد شده است.
اصل چهارم:
«توجه به ضرورت بهرهگیری از قرآن به عنوان منشور هدایت انسان به راه مستقیم » چهارمین اصل تحول میباشد. روش بیان این اصل، توجهدادن انسان به ملاقات اعمال و پیشفرستادههای خویش در قیامت، و یادآوری تحولات پایان عمر این جهان و تحولات مربوط به آغاز جهان دیگر است. در این اصل به ابهامزدایی از الهیبودن متن قرآن و موافقت محتوای قرآن با دانستههای فطری و وجدانی آدمیان تأکید شده است. این اصل در سورهی تکویر ـ هفتمین سورهی مکی ـ وارد شده است.
اصل پنجم:
«تذکر سودمند برای مردم در پرتو قرائت بیکموکاست آیات قرآن بر آنها». شیوهی تذکر دادن به مردم در این اصل، تنبّه آنان به آیات قرآن در شرایط مناسب میباشد. پیامبر اکرم باید منتظر فرصت مناسب برای تذکردادن به آنها باشد. نکتهی قابل توجه آنکه، کسانی از این تذکرها پند میگیرند که عظمت پروردگار را درک نموده و به مقام خشیت رسیده باشند.
تا اینجا با پنج اصل مقدماتی آشنا شدیم. آیات قرآن از این پس به بیان اصولی میپردازد که در تربیت فرد مؤمن تأثیر دارد.
اصل ششم:
«بیان راه نجات و رستگاری»
اولین گام عملی در اصلاح افراد، تلاش آنها در تطهیر و تزکیه خود و پیوندِ از سر ذکر و بدون غفلت، با پروردگار است. روش مناسب برای طرح این اصل، تأکید بر نقش منحصر به فرد این راهکار در رستگاری است.
«ôs% yxn=øùr& `tB 4ª1ts?». بزرگترین مانع ورود به عرصهی تزکیهی نفس، بسنده کردن به حیات دنیاست. برداشتن این مانع، از طریق توجه دادن انسان به برتری کمّی و کیفی زندگی در آخرت و لذّتهای آن عملی میشود.
اصل هفتم:
این اصل به بیان عوامل و مؤلفههایی که موجب تحول درونی افراد در جهت آسان شدن سیر آنها به سمت دین یا ضد دین میشود، میپردازد.
قرآن در سورهی اعلی، راه رستگاری را بیان میکند، آنگاه در سورهی لیل به روشهای سرعت بخشیدن به حرکت انسانها در جریان هدایت یا ضلالت اشاره میکند و سپس نقش پروردگار را در این فرایند یادآور میشود.
خدا این اصل را با سوگند به امور مختلف و متنوع، مورد تأکید قرار داد و برای جلب علاقهی مردم به دین، آن را واژهی «یسری» نامید تا رغبت مخاطبان به دین، افزوده و نفرتش از امور ضد دین بیشتر شود. این اصل در سورهی نهم ـ لیل ـ وارد شده است.
اصل هشتم:
انسان در مدیریت خود و بهرهوری از ظرفیتهای خدادادی، موفق نیست و زیانبار میشود. تنها در پرتو ایمان و عمل صالح و توصیه همدیگر به حق و توصیه به صبر و شکیبایی میتواند به مدیریت صحیح خود دست یابد. به عبارت دیگر تنها در پرتو دین، امکان نجات از زیانباری مهیا میشود. شیوهی بیان این اصل، سوگند به گوهر زمان، تأکید بر خسارت عمومی انسانها و استثناءِ گروهی اندک است که دارای ویژگیهای چهارگانه بالا باشند. این اصل در سورهی عصر، ـ سیزدهمین سورهی مکی ـ آمده است.
اصل نهم:
این اصل بیانگر رابطهی میان انسان و پروردگار با توجه به نعمتهای فراوان او در عالم هستی است. بر اساس این اصل، انسانِ تربیت نیافته، ناسپاس نعمتهای خدا است.
روش بیان گام نهم، تأکید موضوع با سوگند و ترغیب انسان به شکرگزاری از طریق یادآوری تمایل دائمی او به ازدیاد نعمت، و نیز تهدید او از طریق یادآوری آگاهی پروردگار از ناسپاسان در قیامت میباشد. این اصل در چهاردهمین وحی قرآنی در مکه ـ سورهی عادیات ـ نازل شد.
اصل دهم:
این اصل به دنبال تبیین آسیب شناسی رابطهی انسان با طبیعت میباشد. انسان گرفتار زیادهخواهی است و این بیماری او را به جهنم میکشاند. شیوهی بیان این اصل، توضیح جلوههای زیادهخواهی و سپس تهدید انسان زیادهخواه به گرفتاری در جهنم است؛ جهنمی که نتیجهی مسئولیت ناشناسی انسان در برابر نعمتهای الهی است. اصل دهم، در سورهی تکاثر ـ شانزدهمین سورهی مکی ـ وارد شده است.
اصل یازدهم:
در این اصل، نقش منفیِ تکذیب نظام جزا و پاداش را در ترک رفتار انسانی در مورد ایتام و مساکین و حتی انحراف از برنامهی بندگی و تعامل اجتماعی با دیگر مردم یادآور میشود. شیوهی بیان این اصل، طرح سؤال در مخاطب و ایجاد حساسیت در او نسبت به عواقب وخیم تکذیب نظام مکافات و بیان آثار آن در دستگیری از آسیبدیدگان عاطفی و اقتصادی، رفتار عبادی و اجتماعی است. این اصل در سورهی ماعون ـ هفدهمین سورهی مکی ـ وارد شده است.
ملاحظه میکنید که چگونه قرآن با رویکردی تربیتی، در آغاز، اصول کلی تحول دینی را تا سورهی تکویر بیان کرد و سپس راه رستگاری را در سورهی اعلی یادآور شد و با توجه به نقش پروردگار در تحول درونی افراد، مؤلفههای تحول مثبت و منفی را تذکر داد و پس از آن خطرات مهمی که انسان را تهدید میکند، یادآور شد.
از نگاه قرآن، بزرگترین تهدیدی که انسان در رابطه با خود دارد، زیان در بهره نگرفتن از سرمایههای درونی است. و در رابطه با پروردگار ناسپاسی، بزرگترین تهدید رستگاری آدمی است. اما در رابطه با هستی، مشکل انسان، زیادهطلبی میباشد. چنانکه در رابطه انسان با جامعه، انکار نظام مکافات و جزا موجب اختلال روابط اجتماعی و حتّی عبادی او میگردد. بنابراین آنچه باید در دستور کار تهذیب و تزکیه نفس قرار گیرد، موارد بالاست. تنها در این صورت است که راه رستگاری انسان هموار میگردد. به عبارت بهتر؛ با توجه به اصول بالا، انسان تربیتشده در فرهنگ اسلامی دارای ویژگیهای ذیل است:
1 ـ پروردگارش را به عنوان آفریدگار هستی و خود و نیز به عنوان بزرگوارترین صاحب اختیار می شناسد. ( سوره علق )
2 ـ دارای دغدغه نسبت به آینده خود و خطرات احتمالی بیضابطهگی در زندگی است. ( سوره مدّثّر )
3 ـ پیوند خود با پروردگار را در چارچوب انحصار حمد و سپاس به پروردگار و توحید عبودی و استعانت موحدانه تقویت کرده و راهیافتن به راه سعادت و خوشبختی را از خدا طلب میکند. (سوره حمد )
4 ـ قرآن را به عنوان منشور هدایت خود به راه مستقیم شناخته و در الهی بودن و کامل بودن محتوای آن تردید ندارد. (سوره تکویر )
5 ـ از تذکّرات قرآنی رسول و مبلّغان الهی بهره میبرد. پیشزمینه این بهرهگیری، رسیدن به حالت خشیتِ درک عظمت پروردگار و ایجاد حالت ترس است.
6 ـ برای رهایی خود از خطرات احتمالی، در چارچوب هدایتهای الهی که در قرآن تجلّی یافته، حرکت میکند و سعی در تطهیر خود و تقویت پیوند با پروردگار از طریق ذکر و نماز دارد. ( سوره اعلی )
7 ـ با روابط انسانی صحیح و بذل و بخشش و تقوا و خویشتنداری و تصدیق نیکیها، شرایط توجّه عنایات الهی را در ازدیاد اشتیاق خود به دین فراهم میسازد.
8 ـ ایمان، عمل صالح و توصیه دیگران به حق و توصیه آنان بر صبر و پایداری بر حق را، برنامه مستمر آنان برای نجات خود از زیانباری قرار میدهد. ( سوره عصر ) و وی نسبت به نعمتهای الهی سپاسگزار و از ترک سپاس خدا خائف است.( سوره عادیات )
10 ـ از زیادهخواهیها و بهرهگیری فزونخواهانه از نعمتهای دنیا اجتناب میکند.
11 ـ نظام جزا و پاداش و مکافات را پذیرفته و بر این اساس به دستگیری ایتام و مستمندان و نماز با اخلاص موفّق میشود و عمل به آن را امری مهم و جدّی در برنامه زندگی خود قرار میدهد و از تعاونهای اجتماعی با دیگر همنوعان کناره نمیگیرد.
باور و عمل به یازده گام گفته شده، شخص را مؤمن و عابد به پروردگار تربیت میکند، به گونهای که توان حضور دینمدارانه در اجتماع را پیدا کند. طرح اجتماعی دین در اصول آینده تجلّی روشنتری مییابد.
اصل دوازدهم:
اعلام موضع منفی نسبت به معبود کافران و دین آنها و اعلام جدایی رسمی اعتقادات و آیین خود از آنان » ؛ به عبارت دیگر در سورههای شانزدهگانه گذشته، مؤلّفههای اصلی بندگی و آیین اسلامی ذکر شد و در این اصل، جدایی پیشآمده را اعلام مینماید. این اصل در سوره کافرون ـ هجدهمین سوره مکّّی ـ بیان شده است. شیوه بیان این اصل، اعلام صریح، روشن و شفّاف جدایی معبود و دین مسلمان از کافر و تأکید بر آن است؛ به گونهای که معلوم شود طریق بندگی خدا، راهی جدای از طریق کفر است.
اصل سیزدهم:
پس از اعلام جدایی صفت مؤمن از کافر، مسأله مهم، داشتن اعتقاد صحیح به معبود است. مؤمن باید خدا را به توحید ذات و صفات و افعال و بیهمتایی و نداشتن زاد و ولد بشناسد و نسبت به پیرایههایی که در این موارد به خدا بسته شده، موضع منفی بگیرد. این اصل به ترتیب در سورههای توحید و نجم یعنی بیست و دومین و بیست و سومین سورههای مکّی بیان شده است. روش بیان این اصل معرفی گستردهتر معبودی است که پیش از این در سوره کافرون به آن اشاره شده است. در این اصل به توحید ذات و صفات و افعال و نفی وابستگی او و بیهمتایی او در یک نوبت (در سوره توحید) و نقد تفصیلی و جداگانه افکار کافران در مسأله توحید در نوبت دیگر پرداخته شده است. ( در سوره نجم ).
اصل چهاردهم:
اصلهای دوازدهم و سیزدهم، آغاز دعوت دینی با هدف شکلدهی جامعه دینی و طرح ابعاد اجتماعی دین است. مؤمن و متدیّن تربیتیافته در پرتو آیات الهی، به عرصه دعوت اجتماعی وارد شده و مواضع خود را به روشنی بیان میدارد. اعتقاد توحیدی خود را گوشزد و علیه اعتقادات توهّمی و غیربرهانی مشرکان در باب توحید و آیین آنان انتقاد وارد میکند. این مرحله گام چهاردهم است که در سوره نجم ـ بیست و سومین سوره مکّی ـ به آن اشاره شده است.
موارد بالا عمده اصول قرآنی است که در ضمن سورههای تفسیر شده در جلد اوّل این اثر گذشت. ملاحظه مینمایید که مهندسی فرهنگی بسیار دقیقی در این مجموعه وجود دارد که ارتباطات معنادار مراتب نزول تدریجی سورهها را توضیح میدهد.
سورههای مرتبط:
حکمت الهی اقتضا میکرد ترتیب نزول سورهها، بلندی و کوتاهی آنها و محتوای آنها دقیقا لحاظ شود. این حکمت با امر « هدایت »، که هدف نزول قرآن میباشد، در ارتباط است. حکمت الهی ایجاب کرده تا همراه هر اصل قرآنی، به چالشها، سؤالات، تتمیمها، آمادهسازیها نیز توجه شود؛ زیرا مردم در برابر پیامهای قرآنی مواضع گوناگونی میگیرند. گروهی ایمان میآورند، گروهی انکار میکنند، گروهی با سؤال و ابهام مواجه میشوند، در گروهی دیگر انگیزهها مانع پذیرش آنان است، گروهی دچار سوء برداشت میشوند و در نتیجه روحیههای مؤمن، متحیّر و دارای ابهام، کافر، تکذیبگر شکل میگیرد. برخورد با هر کدام و اتمام حجّت بر آنها، بخشی از حکمتهای نزول سورهها و آیات قرآن بوده است.
همچنان که آمادهسازی پیامبر اکرم 6 برای دعوت مردم یک اصل است و تقویت، تربیت و هدایت وی برای برخورد با چالشهای پیش آمده، گوشهای دیگر از حکمت نزول سورهها و آیات بوده است. این مطلب باعث شده تا در میان بیست و چهار سوره جلد اول و 440 آیه نازل شده در آنها تنها شاهد چهارده اصل منظّم باشیم.
البته این برداشت اول به صورت تنزیلی است و ممکن است محققین با دقت و تامل بیشتر به اصول منظم دقیقتری برسند.