راه دست یابی به جدول ترتیب نزول سورهها (1)
از جمله مبادی مهم کشف منطق تفسیر تنزیلی، بدست آوردن جدول قابل اعتمادی از ترتیب نزول سورههاست.
در بحث از مبانی تفسیر تنزیلی در جای خوداثبات شده که بهترین راه دست یابیِ به این جدول، تکیه بر نقل و روایت و نه اجتهاد و نظر است. زیرا اعتبار دستاوردهای این سبک آنگاه بالا می رود که به واقع اتفاق تاریخی نزدیک شود و در حد ممکن از اجتهاد به دور باشد.
در اینجا در چند بحث آینده به بیان مباحثی درباره جدول نقلی و قابل اعتمادی از ترتیب نزول سورهها میپردازیم:
منبع این بحث کتاب تفسیر تنزیلی اصول مبانی قواعد و فواید استاد بهجت پور و نیز پایان نامه کارشناسی ارشد حقیر در دانشگاه مفید قم می باشد.
1. عدم دسترسی به جدول منقول از پیامبراکرم(ص)
بی تردید آرزوی ما آن بود که ترتیب نزول سورهها و آیات و زمان و مکان و
دیگر ویژگیهای پیرامونی هر دسته از آیات و سور را از منابع معتبر و قطعی و
در عباراتی نص یا ظاهر در مطلب میشناختیم. کلمات مفسّران بزرگی همچون
امیر مومنان علی(ع) و عبدالله بن مسعودها
که در هنگام بیان افتخارات خود در امر فهم قرآن، اطلاع از این خصوصیات را
ذکر میکردند، نشان از ارزش و اهمّیت اطلاعات فوق در کشف مراد جدی خدای
متعال از آیات قرآن دارد.
ای کاش این گزارشات از رسول اکرم(ص) نقل میشد و در اختیار ما قرار
میگرفت. امّا این اتفاق نیفتاد و به طور مسلّم روایتی از آن حضرت مبنی بر
ترتیب نزول سورهها وجود ندارد. قاضی ابوبکر این امر را توجیه کرده است:
« عدم اظهار علاقه پیامبر بر این امر، به مأمور نبودن وی به چنین ابلاغی
برگشت میکند. خدای متعال این دانش را از وظایف امّت قرار نداد، هر چند در
بعضی از قرآن، معرفت تاریخ ناسخ از منسوخ را بر اهل علم واجب گردانده است،
تا حکم موجود در ضمن آنها را بشناسند.
این توجیه درست نیست. زیرا:
1 - عدم ابلاغ پیامبر اکرم(ص) امری طبیعی است. آن حضرت سورهها را به همان
ترتیبی که بر وی نازل میشد، به مردم ابلاغ میکرد و به طور طبیعی، جایگاه
هر سوره یا آیه نیز معلوم میشد و چنان که گذشت، برخی صحابه به طور طبیعی و
بدون نیاز به توضیح و تعلیم پیامبر(ص)، مرتبه نزولی هر سوره و بلکه هر
آیهای را میدانستند. معلوم است که این شاگردان موفّق، گزارشات را از
جریان طبیعی نزول قرآن بدست آورده و ثبت کرده بودند، بدون اینکه نیازی به
انتساب آنها به پیامبر اکرم (ص) داشته باشند. افزون بر اینکه تعلیم
روزنگار مصحف به امیرمؤمنان (ع )و بیان رتبه نزولی هر سوره و آیه ـ که در
توضیح مصحف حضرت علی (ع ) گذشت ـ بیان از اهتمام پیامبر(ص) به تعلیم این
خصوصیات، حداقل به حضرت علی (ع ) داشت.
2- این ادعا که خدای متعال دانش ترتیب نزول را از وظائف امت قرار نداد، با
سیره تعلیمی قرآن در ایّام رسول اکرم (ص) سازگار نیست. بنا بر نقل بعضی
دانشمندان، پیامبر اکرم (ص) سورههای مفصّلات را که درآغاز رسالت بر ایشان
نازل شده بود، معین کرده بودند، تا به افراد تازه مسلمان تعلیم دهند.
به طور قطع جناب قاضی ابوبکر نمیپسندند که ادعا شود پیامبر اکرم (ص) در
سیزده سال رسالت خود در مکه، مردم را به ترتیبی غیر از ترتیب طبیعی نزول،
تعلیم قرآن میدادند. همچنان که چینش سورههای آغاز مصحف رسمی حمد، بقره،
آل عمران، النساء، المائده و ... که به طور عمده مدنی میباشند، نشان از
عدم رعایت ترتیب مصحف در هنگام تعلیم قرآن در مکََّه دارد. افزون بر آن،
شاهدی بر تغییر این روش تعلیمی در مدینه نیز اقامه نشده است.
3 - اینکه تنها معرفت ناسخ ومنسوخ آن هم برای علما استثنا شده باشد، دلیل
یا شاهدی ندارد و اگر توجه به ناسخ ومنسوخ در پرتو دانش ترتیب نزول است و
همین مقدار، باعث لزوم تلاش برای شناخت ترتیب نزول است، به طور طبیعی،
هرگونه دانش دیگری از قرآن که از این طریق به دست آید، دانستن ترتیب نزول
را ضروری میسازد. نمونه آن فوائدی است که در جای خود به آنها اشاره خواهیم
کرد.
باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) و ائمه(ع)، آن بخش از توجه به ترتیب
نزول را که در زمان صدور روایات در کشف مراد خدای متعال لازم بود، بیان
داشتهاند، امّا امروزه نیازهای جدید و سوالات نوینی وجود دارد که تنها از
طریق ترتیب نزول پاسخ مییابند. در این موارد، به همان ملاک سابق، مراجعه
علما به ترتیب نزول لازم میباشد. مثال قرآن در این باره، مثال طبیعت است.
که برای کشف لایههایی از منابع آن در صدههای گذشته، حفر زمین لازم بود و
امروزه برای بدست آوردن منابع جدید و مورد نیاز نیز حفاری لازم است.
بنابراین دستور به حفاری زمین برای رسیدن به آب در صدههای گذشته نافی
امکان حفاری برای منابع دیگر بشر نیست. چقدر تفاوت است میان این نظر و نظر
شاطبی که فهم ترتیب نزول را، طریقِ فهم کلام خدا دانسته است. وی تاکید کرده
که فهم سورههای مدنی متّکی بر سورههای مکی است، بلکه فهم هر سورهای بر
سوره فرود آمده قبل از آن تکیه دارد. دلیل این ادعا را استقراء سورههای
قرآن میشمرد: « دل علی ذلک الاستقراء و ذلک انما یکون ببیان مجمل او تخصیص
عموم او تقیید مطلق او تفصیل ما لم یفصل او تکمیل ما لم یظهر تکمیله ».
یعنی مطالعه سورهها معلوم میکند که سورهها [ی متاخر نسبت به سوره های
متقدم] در مقام شرح گفتهی پیشین یا تقیید اطلاقات یا تفصیل موارد شرح
نایافته و یا تکمیل مطالبی است که تکمیلشان ظاهر نیست. وی آنگاه نمونه و
شاهد این نظارت و توجّه بخشهای متأخر نسبت به بخشهای متقدّم را اصل شریعت
میداند. به نظر وی، شریعت اسلام تمام کننده مکارم اخلاق و اصلاح کننده
بخشهایی از شریعت ابراهیم (ع)است که از دین حضرت ابراهیم (ع) توسط مردم
فاسد شده است. وی به سورههای انعام و بقره و ترتب محتوای آن دو بر یکدیگر
و ترتب مباحث دیگر سورهها بر آن دو توجه میدهد و تکیه مطالب سورها را بر
یکدیگر در همهی موارد ترتیب نزول بر این قاعده بنا میکند: « و اذا
تنزّلتَ الی سائر السور بعضها مع بعض فی الترتیب وجدتها کذلک حذو القذة
بالقذة ». وی سپس تأکید میکند که این معنی از اسرار علوم تفسیر است و
معرفت به آن موجب معرفت قرآن میشود : « فلا یغیبن علی الناظر فی الکتاب
هذا المعنی، فانه من اسرار علوم التفسیر و علی حسب المعرفة به تحصل له
المعرفة بکلام ربّه سبحانه ».
پیشینه نگارش در باره ترتیب نزول
دهها تن از دانشمندان تاریخ، علوم قرآن و تفسیر از میان مسلمانان، با بررسی اسناد و گزارشات تاریخی و روایات نقلی رسیده در ترتیب نزول سورهها و بر اساس ارزیابی و ترجیح میان اسناد روایی، به انتخاب جدول معتبری از میان گزارشات رسیده، اقدام کردند.[1]
زهری (م 123 ق) در کتاب خود به ترتیب نزول سور اشاره نمود.[2]در قرن سوم یعقوبی (م:284ق ) در تاریخ خود به این موضوع توجه کرد.[3]در اوائل قرن پنجم صاحب کتاب المبانی فی نظم القرآن که در نام نویسنده آن ابهام است[4]و در سال 425 به رشته تحریر در آمده[5]و ابن ندیم(م:438ق) گزارشی از ترتیب نزول سورهها را آوردند که مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. همچنین در قرن ششم امین الاسلام طبرسی(م:548ق )در ذیل تفسیر سوره دهر[6]و عبدالکریم شهرستانی(م:548ق )[7]به ذکر روایت ترتیب نزول پرداختند. در قرن هفتم سید رضی الدین علی بن طاووس الحلی(م:664ق) در تفسیرش علاوه بر بیان ترتیب سورهها به اختلاف نظر مفسران در آیات استثنایی توجه کرد[8]در قرن هشتم علاء الدین علی بن محمد بن ابراهیم البغدادی مشهور به خازن (م:725ق) به جدول سورهها و اختلافی که در جایگاه آنهاست توجه کرد.[9]برهان الدین زرکشی (م:797ق) نیز علاوه بر توضیح اصطلاح مکی و مدنی، گزارشاتی از ترتیب نزول سورهها و اختلاف در این مورد ارئه داد و از آیات استثنائی مکی در سور مدنی و بالعکس سخن گفت[10]. در قرن نهم فیروزآبادی (م:817ق) ترتیب مذکور در کتاب المبانی را نقل کرد.[11]. جلال الدین سیوطی (م:911ق) در ضمن بحث مفصلی درباره مکی و مدنی و وجه نام گذاری سورهها به این دو نام، به ذکر اقوال گروهی از دانشمندان و روایات رسیده درباره ترتیب نزول سورهها و سورههای مورد اختلاف و نیز آیات استثنایی پرداخت.[12]احمد بن محمد قسطلانی (م:923ق) نیز به همین موضوع علاقه نشان داد و جداول ترتیب نزول را موافق نظر سیوطی ثبت کرد.[13]
در کتب تألیف شده معتبر در قرن 14 و 15 مجدداً شاهد پرداختن به موضوع ترتیب نزول هستیم. قاسمی (م:1332ق) در تفسیر خود، ترتیب نزول سورهها را بر اساسی حکیمانه ارزیابی کرده و معتقد است سورههای مکی به مباحثی پرداخت که نقش مقدمه در مباحث مدنی را داشت[14]. محمد عبده و محمد رشید رضا (م:1354ق) در تفسیر خود به تفاوت محتوایی سورههای مکی با سورههای مدنی اشاره کردند و در آغاز هر سوره به اتفاق یا اختلاف مفسران در مکی یا مدنی بودن سوره اشاره نمودند.[15]ابی عبدالله زنجانی (م:1360ق) در علوم قرآن خود، مباحث ارزشمند و منابع مفیدی را درباره ترتیب نزول سورهها به نقل از شرق شناسان آورد، و به روایات اسلامی درباره ترتیب نزول سورهها در مصحف امیرمؤمنان(ع) و امام صادق (ع) و دیگر صحابه مفسر پرداخت.[16]محمد عبدالعظیم زرقانی(معاصر)نیزبه موضوع مکی و مدنی سورهها توجه نمود و به مناسبت به تفاوت محتوای این دو دسته توجه داد و خواص و ویژگی هر کدام را شرح کرد.[17]ابوالحسن شعرانی (م:1393ق) در مقدمه ای که بر تفسیر منهج الصادقین نگاشت به بررسی موضوع عدم ترتیب قرآن بر اساس ترتیب نزول آیات و سور پرداخت و راه کشف سیر نزول سورهها و آیات را تاریخ دانست.[18]شیخ محمد احمد ابوزهرة (م:1394ق )تقسیم سورهها به مکی و مدنی، تفاوت محتوای سورههای مکی از مدنی و جدول ترتیب نزول را موافق با نظر قرطبی در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» آورد.[19]وی توضیح داد که آیات و سور به دنبال فرصتها و نیازها نازل میشد و در همان حال آیات و سور مجموعه ای پیوسته و یکدست میباشند.[20]علامه محمدحسین طباطبائی (م:1402) ضمن بیان برخی روایات ترتیب نزول سورههای مکی و مدنی و تأکید بر تأثیر مهمی که دانستن مکی و مدنی بر مباحث مربوط به دعوت نبوی و سیر روحی، سیاسی و مدنی آن حضرت دارد، این روایات را خالی از ضعف ندانسته و برای شناخت صحیح مکی و مدنی بر تدبر در سیاق آیات و قرائن و أمارات داخلی و خارجی تأکید میکند.[21]وی در جای دیگر به این موضوع اشاره و در مورد کیفیت نزول آیات و سور و اقسام آیات و سور قرآن به بحث میپردازد.[22]محمد خضری (معاصر) به مناسبت بحث درباره تشریع در زندگی رسول خدا (ص) در حوزه کتاب و سنت به دسته بندی سورهها و مییزات سورههای مکی از مدنی و ویژگیهای تشریعی این دو دوره میپرازد.[23]محمد علی الاشیقر (معاصر) نیز با توجه به ویژگی سورههای مکی و مدنی، سیر نزول آیات را همگام با سیر حوادث و تطورات جریان رسالت ارزیابی میکند.[24]دکتر صبحی صالح (م:1407ق) مباحث مختلف مربوط به مکی و مدنی سوره ها، آیات استثنائی، ویژگیهای سور مکی و مدنی و مباحث شرق شناسان درباره ترتیب قرآن و نقد آنها را به طور مشروح توضیح میدهد.[25]عبدالکریم الخطیب (معاصر) نیز در ذیل آیه 101 سوره نحل معنای تبدیل آیهای به جای آیه دیگر «وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ» را جابه جایی آیات در سورهها دانسته است، به گونه ای که ترتیب آن برخلاف ترتیب نزول باشد و نیز بر تناسب سورهها در ترتیب مصحفی هر چند یکی مکی و دیگری مدنی باشد، تأکید میکند.[26]آیت الله محمد هادی معرفت (م:1427ق) به بحث درباره سورههای مکی و مدنی، ترتیب نزول، سورههای مورد اختلاف، آیات استثنائی، جدول صحیح ترتیب نزول سوره ها، بحث در توقیفیت و عدم توقیفیت ترتیب سورهها و آیات پرداخت و به اعتبار جدول ابن عباس و شاگرد وی جابر بن زید نظر میدهد.[27]وی در جای دیگر فوائد اطلاع بر ترتیب نزول سورهها و جایگاه آیات را پذیرفته است.[28]ابراهیم أبیاری (معاصر) گزارش کاملی از ترتیب نزول سورهها داده و درباره ترتیب چینش آیات در سورهها به داوری پرداخته است[29]. سید ابوالفضل میر محمدی نیز به موضوع ترتیب نزول سوره ها، فوائد علم به مکی و مدنی، آیات و سور استثنائی و دلائلی بر عدم صحت وجود آیات استثنائی به گستردگی مورد ادعای برخی از دانشمندان علوم قرآن پرداخت.[30]یوسفی غروی در سه جلد اول از کتاب «الموسوعه التاریخ الاسلامی »گزارشی تدریجی از نزول سوره ها گزارش داد. و دیگر سیره نگارانی چون جلال الدین فارسی و محمد عزه الدروزه بر اساس ترتیب نزول سوره ها به گزارش تاریخ و سیره آن حضرت پرداختند.
[1]. زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان، همان،سیوطی، جلال الدین، الاتقان، همان، معرفت، محمد هادی، التمهید، همان.
[2] . زهری ، ابن شهاب، تنزیل القرآن، ، ابتدای کتاب.
[3]. یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب بن جعفربن وهب ، تاریخ یعقوبی، ص 117ـ116.
[4]. بی نام، المبانی، ص8.
[5]. به نقل از نصوص فی علوم القرآن ، 2/ 520.
[6]. طبرسی ، فضل بن حسن، مجمع البیان، 10/612-613.
[7]. الشهرستانی، محمد عبدالکریم، مفاتیح الاسرار، 1/16.
[8]. الطاووس الحلی، رضی الدین ابی القاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد، سعد السعود،ص 296ـ287.
[9]. القاسمی ، محمد جمال الدین، لباب التاویل ، 1/10-11.
[10]. الزرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن،1/187ـ205.
[11]. فیروزآبادی، محمدبن یعقوب ، بصائر ذوی التمییز،1/97.
[12]. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن،1/34ـ69.
[13]. قسطلانی ، احمد بن محمد ، لطائف الاشارات لفنون القراءات، ص26.
[14]ـ القاسمی ، محمد جمال الدین، محاسن التأویل،1/150.
[15]. عبده ، محمد و رضا، محمد رشید ، المنار،1/32ـ33 و 105.
[16]ـ. زنجانی، ابو عبد الله، تاریخ القرآن، ص47ـ57.
[17]. الزرقانی ، محمد عبدالعظیم ، مناهل العرفان،1/192ـ202.
[18]. کاشانی ، فتح الله بن شکر الله ، مقدمه منهج الصادقین، 1/17.
[19]. ابوزهره، محمد ، المعجزة الکبری، ص24ـ26.
[20]. ابوزهره، محمد ، همان 7ـ9.
[21]. طباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان،13/ 233.
[22]. طباطبایى، سید محمد حسین، قرآن در اسلام ، ص151ـ154.
[23]. الخضری بک ، محمد ، تاریخ التشریع الاسلامی، ص7ـ19.
[24]. الاشیقر ، محمد علی، لمحات من تاریخ القرآن ، ص111ـ119.
[25]. صالح، صبحی ، مباحث فی علوم القرآن، ص167ـ186.
[26]. صالح، صبحی ، التفسیر القرآنی للقرآن، 7/ 363ـ368؛ 11/ 631ـ644.
[27]. معرفت، محمد هادی ، التمهید، 1/99ـ103.
[28]. معرفت، محمد هادی ، تفسیر و مفسران، 2/519.
[29]ـ ابیاری ، ابراهیم، الموسوعة القرآنیه، 1/326ـ340.
[30]. میر محمدی، ابوالفضل، بحوث فی تاریخ القرآن و علومه، ص325ـ339.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.