شناسه سوره ماعون (مکی 17) در ویراست جدید جلد اول تفسیر همگام با وحی
این سوره بهمناسبت آیهی اول آن، «أرایت»، «أرایت الذی»، «الدین» و «التکذیب»، و بهمناسبت آیهی دومش «الیتیم»، و بهمناسبت آیهی آخر، «ماعون» نامیده شده است.
بیشتر مفسران و دانشمندان علوم قرآن[m1] ، این سوره را مکی دانستهاند، اما برخی از آنان، در مکی بودن تمام سوره، یا حداقل آیات سوم به بعد، تردید دارند و آن را مدنی میدانند.[1] آنچه باعث تردید زمان نزول سوره شده، آیات «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین» تا آخر سوره است. تهدید نمازگزاران در آغاز نزول قرآن در مکه، و هنگامی که هنوز جمعیتی عابد و نمازگزار شکل نگرفته و حکم وجوب نماز برای عموم مردم صادر نشده، موجب این تردیدهاست. اینکه این تهدید در مکه بوده، یا در مدینه اتفاق افتاده است، نیز محل گفتوگو است. برخی هشدارها به مؤمنان در مکه، مانند آیات آغازین سورهی عنکبوت 84/ 1 تا 11، یا تهدید عمومی به کمفروشی در سورهی مطففین 85/ 1 تا 3، این احتمال را که آیات یادشده در اواخر نزول مکه نازل، و به سورهی ماعون ملحق شده باشند، تقویت میکند. همچنین این احتمال نیز خالی از قوت نیست که بر پایهی برخی گزارشها، آیات یادشده در سرزنش برخی منافقان مدینه نازل شده و به سوره، ملحق شده باشند. اما اینکه تمام سوره، مدنی باشد و دربارهی منافقانِ مدینه،[2] مانند عبدالله بنابی بنسلول[3] نازل شده باشد، محل تأمل است.
استدلال بر یکپارچه بودن نزول سوره در اوایل بعثت
نماز، عملی مخصوص مسلمانان نبوده، بلکه در تمام شرایع ابراهیمی، بلکه همهی ادیان الهی، سابقه داشته است؛ چنانکه خدای متعال از زبان حضرت عیسی7 در سورهی مریم3 44/ 33 فرمود: «وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً؛ خدای متعال مرا به نماز و پرداخت زکات در تمام طول زندگانیام امر فرمود.» و دربارهی اسماعیل7 در آیهی 55 همین سوره فرمود: «وَ کَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ؛ و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان میداد» و در سورهی طه 45 /14 به موسی7 امر فرمود: «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی؛ نماز را برای یادکرد پروردگار به پا دار.» در سورهی هود 52/ 87 هم تکذیبگران، حضرت شعیب7 را بهخاطر خواندن نماز مسخره میکردند و میگفتند: «یَا شُعَیْبُ أَ صَلَوتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدِ؛ ای شعیب، آیا نمازت به تو دستور میدهد که آنچه را پدران ما میپرستیدهاند، رها کنیم، یا در اموال خود به میل خود تصرف نکنیم؟ بهراستی که تو بردبار فرزانهای!» حتی نماز مشرکان در بیت الله الحرام، که تحریف نماز ابراهیمی بود، در قرآن گزارش شده است: «وَ مَا کَانَ صَلَوتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاءً وَ تَصْدِیةً؛ نمازشان در خانهی خدا جز سوت زدن و کف زدن نبود.» حتی گفته شده است، واژهی «صَلَوة» اگر ناقص واوی باشد، از ریشهی «صَلْو» و از لفظ سریانی و آرامی گرفته شده، که بهمعنی عبادت مخصوص است و در عربی به آن «صَلَاة» میگویند؛ امّا معنی مستقل این مادّه در عربی، «ثنای موجود زیبای مطلق» است، که شامل تحیت و غیر آن میشود. پس لغت صلاه بهمعنی «عبادت»، پیشتر در زبان سریانی و آرامی استفاده شده است؛ یعنی نماز در شرایع مُقدّس پیش از اسلام، دارای حقیقت است.
از همان آغاز نزول قرآن، نمازگزارانی بودند که در قرآن از آنان یاد شده و مورد سرزنش اهل طغیان بودند؛ مثلاً در سورهی علق 1/ 11 و 12 آمد: «أَرَءَیتَ الَّذِى ینهْى * عَبْدًا إِذَا صَلَّی». در سورهی مدثر 4/ 44، مجرمان علت گرفتاری خود در جهنم را، نبودن در جمع نمازگزاران شمردهاند: «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» و در سورهی اعلی 8/ 16 ، یکی از عوامل رستگاری را نماز برمیشمارد: «وَ ذَکرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى».
به علاوه ممکن است ادّعا شود از همان آغاز ظهور اسلام، گروهی بیماردل، همراه اسلام شدند و باورهای دیگر مسلمانان ازجمله «باور به معاد» را انکار میکردند. این گروه، که آنان را با عنوان اهل نماز میشناختند، دلهایی بیمار داشتند تا آنجا که در سورهی مدثر (مکی 4) برابر جریان اعلام نوزده موکل دوزخ، چون کافران موضع گرفتند: «وَلِیقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ الله بِهَذَا مَثَلاً کذَلِک یضِلُّ الله مَن یشَاء وَیهْدِی مَن یشَاء؛ و تا کسانی که در دلهایشان بیماری است و کافران بگویند: خدا از این وصف کردن، چه چیزی را اراده کرده است؟ اینگونه خدا هر که را بخواهد بیراه میگذارد و هر که را بخواهد، هدایت میکند.»
با این مقدمات، احتمال نزول پیوستهی این آیات، تقویت میشود. بلکه با توضیحاتی که در ضمن تفسیر آیات مربوطه بیان خواهد شد، پیوستگی نزول سوره، از قوت بیشتری برخوردار است.
ازجهت دیگر، خطاب عتابآمیز به اهل نماز در آغاز نزول، جای تأمل دارد. خطابهای عتابآمیز در زمان نزول آخرین سورههای مکی، چون عنکبوت و مطففین که بیانش گذشت، یا حداکثر سورهای مانند مریم 44/ 55 و 56 توجیه دارد؛ آنجا که