موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

رویکرد تفسیر تنزیلی:
* ارائه تصویری کلی از مهندسی عمیق و دقیق تحول قرآنی از دریچه ی آشنایی با روش حاکم در قرآن؛
* اشاره به توزیع عالمانه و هنرمندانه ی مفاهیم و ارزش های دینی در سراسر آیات قرآن؛
* پرده برداری از ترکیب حکیمانه محتوا و ساختار آیات و سور در جریان نزول تدریجی قرآن؛
* تبیین روشمند نزول کلام وحی در راستای تغییر فرهنگ جاهلی به فرهنگ الاهی؛
* بیان پیوستگی منطقی مفاهیم و معانی قرآنی؛
شنبه تا چهارشنبه 10 تا 12
حضور با تماس قبلی
آدرس: قم، خ شهید صدوقی، خ 20 متری فجر، پ 286
تلفن: 02532920244
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

نقش امام علی(ع) و مفسران شیعه در «تفسیر تنزیلی»

چکیده :

تفسیر قرآن، بنابر توانایی‌های مفسران و نیازها و مسائل مستحدثه، روش‌ها و سبک‌های مختلفی پیدا کرده است. در ابتدا تفاسیر به روش تفسیر روایی بود، اما در ادامه باب جدیدی در فهم قرآن پدید آمد و روش‌های متعدد اجتهادی، مانند: فلسفی، شهودی و علمی پا به عرصه وجود گذاشت. از لحاظ سبک تفسیری (به‌معنای چگونگی گزینش و چینش آیات قرآن برای تفسیر) نیز ماجرا از همین قرار بود. از جدید‌ترین سبک‌های تفسیری، سبک «تفسیر تنزیلی» است که چینش آیات قرآن را براساس ترتیب نزول سامان می‌دهد. اما آیا اصلا امکان دستیابی ‌به‌ترتیب نزول وجود دارد؟ یا مشروعیت این سبک تفسیری چقدر است؟ مفسران ملتزم به سبک تنزیلی، با آگاهی از این پرسش‌ها، درصدد پاسخ‌گویی به آنها برآمده‌اند و یکی از ادله ایشان، مصحف حضرت امیرمؤمنان(ع) بوده است که براساس گزارش‌های مشهور، ‌به‌همین سبک سامان‌یافته بوده. در این مقاله، با روش تحلیل داده‌های توصیفی این مصحف، درپی پاسخ به این پرسش‌ها هستیم: آیا مصحف حضرت امیر‌(ع) به سبک تنزیلی سامان‌یافته بود یا خیر و دوم این‌که تا چه حد این اوصاف می‌تواند مبانی سبک تفسیر تنزیلی را استحکام بخشد؟ در ادامه نیز به این مسئله خواهیم پرداخت که در عرصه تفسیر تنزیلی، مفسران شیعی در چه جایگاهی قرار دارند؟.


مقدمه

از کهن‌ترین و پردامنه‌ترین علوم اسلامی، تفسیر قرآن مجید است. تفسیر قرآن، بنابر توانایی‌های مفسران و نیازها و مسائل مستحدثه، روش‌ها و سبک‌های مختلفی پیدا کرده است. در ابتدا تفاسیر به روش تفسیر روایی سامان می‌یافت، اما پس از گسترش مرزهای علم، پیدایش مسائل جدید و بالارفتن توان علمی دانشمندان اسلامی، آنها این توانایی را در خود دیدند که کنار نقل نظرات تفسیری سلف، خود نیز به اظهارنظر بپردازند و به این‌ترتیب، باب جدیدی در فهم قرآن پدید آمد و روش‌های متعدد اجتهادی در تفسیر قرآن، مانند: فلسفی، شهودی و علمی (تجربی) پا به عرصه وجود گذاشت.

از لحاظ سبک تفسیری (به‌معنای چگونگی گزینش و چینش آیات قرآن برای تفسیر) نیز ماجرا از همین قرار بود. طبیعتاً نخستین سبک تفسیری، تفسیر ترتیبی ‌به‌ترتیب مصحف بود که در‌ حقیقت، سبک مبتکرانه قلمداد نمی‌شد و صرفاً برخاسته از چینش خود آیات و سوره‌های قرآن است، اما نیازهای فقهی، مفسران را بر آن داشت تا آیات فقهی قرآن را استخراج کنند و به هدف کشف تکالیف و وظایف عملی مکلفان، به تفسیر این دسته آیات بپردازند. و به این ترتیب، سبک تفسیری گزینشی (آیات‌الاحکام) پدید آمد و سبک تفسیر موضوعی نیز مطرح شد.

از جدید‌ترین سبک‌های تفسیری، سبک تفسیر تنزیلی است که چینش آیات قرآن را براساس ترتیب نزول سامان می‌دهد. این سبک نیز در پاسخ به برخی مسائل نوظهور و ازسوی‌دیگر، احساس ناتوانی سبک‌های مرسوم در پاسخ به آنها پا به عرصه وجود گذاشته است (در ادامه مقاله به آن اشاره می‌شود)، اما مانند هر روش و سبک دیگری، انبوهی از پرسش‌ها درباره این سبک به وجود آمده است؛ مانند امکان دستیابی ‌به‌ترتیب نزول، مشروعیت این سبک تفسیری، نیازها و پیش نیازهای این سبک.

مفسران ملتزم به سبک تنزیلی، با آگاهی از این پرسش‌ها، درصدد پاسخ‌گویی به آنها برآمده‌اند و یکی از ادله ایشان، مصحف حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) بوده است که براساس گزارش‌های مشهور، ‌به‌همین سبک سامان‌یافته بوده و به این ترتیب، شبهاتی چون عدم مشروعیت و عدم فایده‌مندی سبک تنزیلی را پاسخ می‌داد. در این مقاله، با روش تحلیل داده‌های توصیفی این مصحف، درپی پاسخ به این پرسش‌ها هستیم: آیا مصحف حضرت امیر‌(علیه السلام) به سبک تنزیلی سامان‌یافته بود یا خیر و دوم این‌که تا چه حد این اوصاف می‌تواند مبانی سبک تفسیر تنزیلی را استحکام بخشد؟ در ادامه نیز به این مسئله خواهیم پرداخت که در عرصه تفسیر تنزیلی، مفسران شیعی در چه جایگاهی قرار دارند.


الف) چیستی «سبک تنزیلی»

مراد از تفسیر تنزیلی، سبک تفسیر ‌به ترتیب نزول است که سوره‌ها و بعضاً آیاتِ قرآن را بر‌حسب ترتیب نزول سامان داده، به تفسیر آنها می‌پردازد. این اصطلاح را اول بار عبدالکریم بهجت‌پور در تفسیر همگام با وحی به‌کار برده است.

سبک تنزیلی به دو زیر‌سبک تقسیم می‌شود: در سبک اول که سبک ترتیب نزول سوره نامیده می‌شود، صرفاً چینش سوره‌ها به‌حسب ترتیب نزول سامان می‌یابد و تغییری در چینش آیات رخ نمی‌دهد؛ اما در سبک دوم، افزون‌بر سوره‌ها، چینش آیات نیز تغییر می‌کنند و به‌حسب گزارش‌های تاریخی از ترتیب نزول سامان می‌یابند. باید دانست که تقریباً بیش‌تر تفاسیر تنزیلی از سبک اول پیروی می‌کنند و سامان داخلی سوره‌ها را تغییر نداده‌اند. تنها موارد معدودی چون کتاب پابه‌پای وحی نوشته مهندس مهدی بازرگان وجود دارد که ترتیب آیات را نیز تغییر داده است.

علت رونق سبک اول، آن است که تقریباً همه مفسران اتفاق‌نظر دارند، چینش آیات درون سوره‌ها، حکیمانه بوده است. مسائل دیگری چون اصالت مطابقت چینش آیات درون سوره با ترتیب نزول و نبود گزارش قابل‌اعتنا درباره آیات استثنایی و حتی اثبات نادرستی بسیاری از ادعاهای استثنایی‌بودن آیات، در اکتفا ‌به‌ترتیب نزول سوره‌ها و اجتناب از تغییر ترتیب نزول آیات مؤثر بوده است. البته در صورت اثبات استثنایی‌بودن یک آیه، بر مفسر این سبک لازم است تا به تحلیل جایگاه نزولی آن آیه بپردازد و حتی علت جابه‌جایی و قرارگرفتن در جایگاه جدید را بیان کند. به‌عبارت‌دیگر، در صورت اثبات استثنایی‌بودن یک آیه، مفسر با دو نظم حکیمانه و الهی روبه‌روست و باید پاسخ دهد حکمت نزول جداگانه این آیه چه بوده و چرا بعدها به مکان دیگری منتقل شده است. ‌‌هم‌چنین درباره آیات استثنایی، مفسر باید علت نپذیرفتن ادعایی را که مورد قبول وی نیست بیان کنند.


ب) روش جدول ترتیب نزول سوره‌ها

برای کشف جدول ترتیب نزول سوره‌ها، دو روش وجود دارد: روش تحلیل تاریخی و روش تحلیل محتوا. بیش‌تر مفسران اسلامی، سبک اول را برگزیده‌اند و به گزارش‌هایی که بیش‌ترشان به ابن‌عباس بازمی‌گردد، اعتنا کرده و البته با دقت و تحلیل بر اتقان آن افزوده‌اند. اما مستشرقان این گزارش‌ها را نامطمئن دانسته(1) و به روش‌های عمدتاً غیرمتکی بر روایات، چون روش تحلیل سیاق و اسلوب، روش تحلیل روان‌شناختی و حتی روش‌های ذوقی و سلیقه‌ای پرداخته‌اند؛(2) اما این روش‌ها نیز اشکالات روشی و محتوایی گوناگونی داشته‌اند(3) و نتایج تحقیقات هر مستشرق با دیگری، بسیار متفاوت است.(4) ‌به‌نظر می‌رسد ‌به‌دلیل ماهیت تاریخی مسئله، روش صحیح در کشف ترتیب نزول، روش تحلیل تاریخی است؛ البته گاه لازم است به‌سبب اتقان‌کار، نتایج روش تحلیل تاریخی را با محتوای قطعی سوره‌ها محک زد، تا خلل‌های احتمالی، شناسایی و رفع شود.

چرایی سبک تنزیلی؟

از آن‌جاکه قرآن کتابی ناظر به وقایع تاریخی زمان نزول است، مطالعه و تفسیر آن در صورتی که مطابق ترتیب تاریخی نزول انجام پذیرد، آورده بیش‌تری برای مفسر خواهد داشت و ‌‌هم‌چنین برخی مشکلات تفسیری را برطرف خواهد کرد.(5) افزون‌براین، همان‌گونه که اشاره شد، پیداش روش‌ها و سبک‌ها، برخاسته از نیاز‌های جدید و افزایش توان و اندیشه مفسران است. امروزه، دانشمندان در کنار توجه به محتوا به روش نیز بسیار دقت می‌کنند؛ یعنی افزون‌بر چیستی، به چگونگی هم اهمیت می‌دهند. برای مثال، قرآن مجید به‌مثابه یک کتاب حقوقی نیست که صرفاً به چیستی قوانین پاسخ دهد، بلکه خود وارد میدان عمل شده و آن احکام را به ارزش‌ها و هنجارها تبدیل کرده است. بنابراین، مناسب است در زمینه چگونگی طرح احکام در جامعه که با کم‌ترین مقاومت جامعه مؤمنان و بیش‌ترین استقبال رو‌به‌رو شود از قرآن بهره بگیریم.

پاسخ به این پرسش و کشف شیوه حکیمانه قرآن در ایجاد و تثبیت فرهنگ مطلوب خود، با روش‌های گذشته، که قرآن را به سبک مصحفی بررسی می‌کرد، پاسخ داده نمی‌شود؛ بلکه باید روش نوینی را به‌کار گرفت که در آن، به سیر بیان آموزه‌ها توجه شده و تقدم و تأخر‌ها مورد دقت قرار گیرد. این روش، تنها در سبک تنزیلی قابل پیگیری است.(6) از جهت دیگر مطالعه ترتیب نزولی، شناخت بهتری از سیر تشریعات قرآنی و مسئله ناسخ و منسوخ و نیز مراحل سیر دعوت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ارائه ‌می‌دهد.(7)

نتیجه آن‌که، استفاده از سبک تنزیلی را نباید صرفاً یک تفنن دانست که عملیات گذشته را در قالبی جدید به انجام می‌رساند؛ بلکه باید آن را سبکی ناگزیر دانست که به برخی پرسش‌های روشی و تحول‌آفرین درباره قرآن پاسخ می‌دهد.(8) افزون‌بر این، انگیزه‌های دیگری نیز در روی‌آوردن به این سبک وجود داشته است؛ مانند توجه ویژه مستشرقان به تاریخ‌گذاری قرآن و بیان ایرادات فراوانی که برآمده از این سبک است. بی‌شک پاسخ‌گویی به این شبهات، باید به روش خود آنها باشد و مطالعه قرآن به سبک تاریخی انجام شود.

در پایان گفتنی است که سبک تنزیلی، منافاتی با تفسیر‌های ترتیب مصحفی یا چینش مصحف فعلی ندارد؛ زیرا صرفاً به‌دلیل پاسخ‌گویی به مسئله‌ای خاص، آیات قرآن را به سبک نزولی تحلیل می‌کند که این، به‌معنای غیرحکیمانه و غیرتوقیفی‌بودن ترتیب دیگر نیست. به‌عبارت دیگر، هر ترتیبی می‌تواند حکمت خود را داشته باشد و به پرسش‌های خاص مربوط به زمینه خود پاسخ دهد.


ج) اوصاف مصحف امیرمؤمنان(علیه السلام)

براساس گزارش‌های متقن تاریخ، وجود مصحفی منسوب به حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) قطعی است.(9) البته برخی کوشیده‌اند در وجود این مصحف تردید ایجاد و سند رویات را ضعیف(10) یا جمع مصحف توسط حضرت علی(علیه السلام) را به جمع در سینه حمل کنند،(11) اما همان‌گونه که از نوشته تردیدکنندگان برمی‌آید، علت تضعیف و توجیه ایشان نسبت به روایات مصحف امام علی(علیه السلام)، مخالفت مضمون آن با روایاتی است که اولین گردآوری قرآن را پس از رحلت رسول(صلی الله علیه واله وسلم)، به ابوبکر نسبت می‌دهد.(12) گویی تقدم جمع ابوبکر نزد ایشان امری مسلم و عدول‌ناپذیر بوده است. به هر روی، با وجود اسناد گوناگون از سویی، و تصریح یا ظهور بسیاری از روایات بر مکتوب‌بودن محصف حضرت، این تردیدها راهی به جایی نبرده است.(13) بنابراین، بیش‌تر مباحث درباره محصف حضرت، به اوصاف آن بازمی‌گردد نه به اصل وجود آن.

اوصافی که برای مصحف حضرت شمرده شده، عبارتند از: مطابقت با ترتیب نزول، مطابقت کامل با متن قرآن (خالی‌بودن از اشتباهات نگارشی)، مطابقت با قرائت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، اشتمال بر برخی توضیحات، مانند سبب نزول، مکان نزول، زمان نزول، اشخاصی که آیه در مورد آنها نازل شده و اشتمال بر معانی عام آیات (تأویل) که به زمان و مکان و افراد خاصی اختصاص ندارد و بر هر زمان و مکان و افرادی قابل تطبیق است، اشتمال بر ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و دیگر اوصاف.(14)

در ادامه، به برخی اوصاف که از مبانی تفسیر تنزیلی ‌به‌شمارمی‌آید، می‌پردازیم.

1. ترتیب ‌نزولی‌بودن

برجسته‌ترین وجهى که همواره مورد تأیید قرار گرفته، ترتیب سوره‌ها در این مصحف است که گفته‌شده به حسب نزول قرآن است(15) و بیش‌تر دانشمندان قدیم و جدید، ترتیب نزولی این مصحف را تأیید کرده‌اند؛(16) حتی آیت‌الله معرفت، ادعای یعقوبی را که ترتیب دیگری برای این مصحف بیان می‌کند، خلاف اجماع ارباب سیره و تاریخ می‌داند.(17)

براساس شواهد تاریخی، ترتیب نزولی‌بودن این مصحف، در سه دسته کلی جای می‌گیرد:

دسته اول شواهد: گزارش‌های تاریخی که تصریح کرده‌اند این مصحف به سبک «کما اُنزل» یا «کما اَنزل الله» تدوین شده است: «فألّفه کما أنزل الله وکان به عالماً.»(18) این عبارت می‌رساند که ساختار مصحف حضرت، دقیقاً مطابق با آن چیزی سامان‌یافته که خداوند نازل کرده است و به این ترتیب، دلالت روشنی بر مطلب دارد. در خبر ابن‌سیرین، به‌صراحت معنای «کما أنزل» آمده و آن را به «الاول فالاول» معنا کرده است: «قال: فقلت لعکرمة: ألّفوه کما أنزل؟ الأول فاالأول؟ قال: لو اجتمعت الانس والجن على أن یؤلّفوه هذا التألیف ما استطاعوا».(19)

در روایتی که طبرسی از حضرت علی(علیه السلام) در ثواب قرائت ‌سوره‌های قرآن نقل می‌کند،(20) تعبیر «علی نحو ما نزلت» آمده و ادامه روایت که ترتیب نزول سوره‌ها را بازگو می‌کند، کاملاً نمایان می‌سازد که مراد از این تعبیر، همان ترتیب نزول است: «...فاخبرنی بثواب سورة علی نحو ما نزلت من السماء، فاول ما نزل بمکة فاتحة الکتاب، ثم اقرء باسم ربک...».(21)

اگرچه معناکردن «کما انزل» ‌به‌ترتیب نزول، موافق گزارش‌های تاریخی است و بیش‌تر محققان آن را پذیرفته‌اند.(22) البته برخی تشکیک کرده‌اند که منظور از این عبارت، مطابقت با ترتیب نزول نیست؛ بلکه مراد، مطابق‌بودن مصحف با آن‌چه واقعاً نازل‌شده، بدون کم‌و‌کاست و رعایت قرائت صحیح است.(23)

باید دانست که اساساً میان دو معنا منافات وجود ندارد؛ زیرا متن روایت، به‌طور کلی بیان می‌کند که مصحف حضرت، مطابقت کاملی با قرآن نازل‌شده دارد؛ این مطابقت می‌تواند همه زمینه‌ها مانند چینش، ساختار، الفاظ، محتوا، قرائت و غیر آن را دربرگیرد. بنابراین، پذیرش معنای دوم، مستلزم رد معنای اول (مطابقت با ترتیب نزول) نیست و آن‌چه مدعی در رد معنای اول آورده است،(24) به حدی نیست که ظهور لفظ را منتفی سازد و در طرف مقابل نیز قرائنی وجود دارد که همان معنای اول را تقویت می‌کند.

برای مثال، در روایت، تعبیر «فألّفه کما انزل» آمده است. تألیف از ریشه الف بوده که به‌گفته ابن‌فارس، به‌معنای انضمام اشیا به یکدیگر است.(25) به‌گفته ابن‌درید: «ألّفت‏ بین القوم‏ تألیفاً، إذا جمّعتهم بعد تفرّق‌»(26) دیگر لغت‌دانان نیز بر معنای جمع‌آوری تأکید کرده‌اند.(27) درنتیجه، نظر به این‌که قید «کما انزل» بر «تألیف» وارد شده است، نشان می‌دهد جمع‌آوری مصحف مطابق نزول بوده است، نه محتوا و قرائت آن.

دسته دوم شواهد: گزارش‌های تاریخی است که تصریح کرده‌اند این مصحف «علی تنزیله مطابق تنزیل قرآن» تدوین شده است.(28) مراد از تنزیل چیست؟ اگر مراد از تنزیل، همان ترتیب نزول باشد، ‌آن‌گونه که برخی برداشت کرده‌اند، در این صورت، نص در مطلوب خواهد بود. احتمال دیگر این است که مراد، معنای مقابل تأویل باشد؛ یعنی در این مصحف، مصداق اولیه زمان نزول آیه بیان شده است. البته در این‌جا نیز منافاتی بین دو احتمال نیست و لفظ قابلیت هر دو معنا را دارد. حتی اگر بگوییم این تعبیر، ظهوری در معنای اول ندارد و صرفاً سخن از مطابقت با وقایع تاریخی است، باز هم به تقویت مبانی تفسیر تنزیلی کمک می‌کند که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

دسته سوم شواهد: گزار‌ش‌های تاریخی که گرچه تصریحی به مصحف حضرت ندارند، اما به دلالت التزامی ترتیب ‌نزولی‌بودن این مصحف را تقویت می‌کند. از جمله می‌توان به گزارشی از ترتیب مصحف امام صادق(علیه السلام) اشاره داشت که مطابق ترتیب نزول سامان یافته است.(29) از آن‌جاکه مصحف ‌امیرمؤمنان(علیه السلام) نزد ائمه نگه‌داری ‌می‌شود، اگر نگوییم این همان مصحف است، ‌دست‌کم باید پذیریم مصحف امام صادق(علیه السلام) کوچک‌ترین مغایرتی با مصحف امیرالمؤمنین(علیه السلام) ندارد. بدین‌ترتیب، این احتمال تقویت ‌می‌شود که مصحف ‌امیرمؤمنان(علیه السلام) همانند مصحف امام صادق(علیه السلام) بر طبق ترتیب نزول سامان‌یافته است.(30)

گزارش دیگر، گزارشی است که عاصمی (م 425ق) و طبرسی (م 548ق) از ثواب قرائت ‌سوره‌ها از علی(علیه السلام) نقل می‌کنند.(31) این روایت را طبرسی نیز نقل کرده است. در این روایت، حضرت ثواب سوره‌ها را ‌به‌ترتیب نزول بیان می‌دارد. طبیعتاً درصورتی‌که چینش مورد تأیید حضرت، همان چینش فعلی قرآن باشد، نه ترتیب نزول، بسی شایسته بود که ثواب قرائت را نیز ‌به‌ترتیب مصحف فعلی می‌آوردند نه ترتیبی که موردنظر ایشان نیست؛ زیرا عدول از ترتیب مورد تأیید و ارائه ثواب قرائت براساس ترتیب نزولی که فرضاً منسوخ شده است، کاملاً خلاف حکمت خواهد بود و خوانندگان را ناخواسته به سمت قرائت قرآن، ‌به‌ترتیب غیررسمی سوق ‌می‌دهد.

گذشته از شواهد تاریخی، برخی ‌به‌دلیل عقلی نیز استدلال کرده‌اند با این تقریر که منطقی‌ترین ترتیب در یک نگاشته تاریخ‌مند (به‌معنای ارتباط مضامین متن با وقایع تاریخی) و متنی که اجمال، تفصیل، ناسخ و منسوخ دارد، رعایت ترتیب تاریخی است.(32) این ادله در‌مجموع باعث شده که اعتقاد ‌به‌ترتیب نزولی مصحف حضرت، قولی ریشه‌دار و پذیرفته بیش‌تر محققان است و به این ترتیب، یکی از اصلی‌ترین مبانی تفسیر تنزیلی را تقویت می‌کند. در پایان باید گفت ترتیب خاصی که یعقوبی در یک نقل ضعیف از مصحف حضرت علی‌(علیه السلام) نقل می‌کند، نه مطابق ترتیب نزول است و نه مطابق ترتیب مصحف؛(33) ‌به‌همین‌دلیل، مورد تردید و طعن محققان قرارگرفته است.(34)

براساس این گزارش، مصحف حضرت از هفت جزء تشکیل شده بود که هر جزء با یکی از ‌سوره‌های طِوال آغاز می‌شد و در پس هریک، تعدادی از ‌سوره‌ها بدون ترتیب مشخصی آورده شد‌ه‌اند.(35) به‌هر‌روی، گزارش یعقوبی از ‌این‌ نظر که چینش مصحف حضرت را برخلاف مصحف رسمی معرفی می‌کند، مطابق نظر مشهور است و می‌تواند از حیثی، مؤیدی بر تفسیرنگاری به سبک تنزیلی باشد؛ زیرا اصل جواز تغییر مصحف رسمی را در هنگامه تفسیر، تقریر می‌نماید، اما از این نظر که چینشی کاملاً شاذ و غیرموجه از مصحف ارائه می‌دهد، این احتمال را تقویت می‌کند که گزارشگر، اگرچه بر تفاوت چینش مصحف آگاهی داشته، به هر دلیل نتوانسته چینش اصلی آن را که احتمالاً همان ترتیب ‌نزولی‌بوده است، گزارش دهد.

2. ایجاد ارتباط میان آیات و وقایع سیر نزول

از دیگر ویژگی‌هایی مصحف حضرت، ایجاد ارتباط میان آیات و وقایع تاریخی است. حضرت در پاسخ به جاهلانی که در علم ایشان تردید ایجاد کردند، فرموده‌اند: «... واللّه ما من حرف نزل على محمد(صلی الله علیه واله وسلم) إِلّا أنّی أعرف فیمن أُنزل و فی أیّ یوم وفی أیّ موضع...».(36) طبیعتاً حضرت بخشی از این علم کثیر خود را در مصحف خویش منعکس کرده‌اند. حضرت در وصف مصحف خویش می‌فرمایند: «وَلَقَدْ أَحْضَرُوا الْکتَابَ کمَلًا مُشْتَمِلًا عَلَى التَّأْوِیلِ وَالتَّنْزِیل‌»(37) به‌گفته آیت‌الله معرفت، مراد از تنزیل، مناسبات زمان نزول است که باعث نزول آیات می‌شود.(38) ابن‌سیرین در وصف مصحف حضرت، ضمن اشاره به وجود تنزیلات، به علم کثیر موجود در آن نیز تصریح کرده است: «فکتبه على تنزیله فلو أصبت ذلک الکتاب کان فیه علم کثیر».(39)

گذشته از این، دسته‌ای از اخبار تصریح کرده‌اند که مصحف حضرت، مصادیق و بیان شأن نزول درباره اشخاص و اعلام قرآن را در خود جای‌داده؛ تا آن‌جاکه همین مسئله، از عوامل طرد آن از سوی برخی افراد شده است.(40) به‌گفته محققان، این اعلام شامل کسانى مى‌شود که به‌طور کنایه‌آمیز به نام آنها اشاره شده یا حکمى آمده که ناظر بر حادثه‌اى است که ذکر نام اشخاص طرف حادثه، ضرورى بوده است.(41)

خلاصه این‌که در این مصحف، ارتباط تنگاتنگی میان احکام و افراد و اعلام ناظر بر آیات وجود داشته است. این نکته، در کنار ویژگی دیگر مصحف یعنی توجه به ناسخ و منسوخ، احتمال ترتیب ‌نزولی‌بودن مصحف را کاملاً تقویت می‌کند. جالب آن‌که مصحف حضرت، نه‌تنها به مسئله ناسخ و منسوخ توجه کرده، بلکه به گفته محققان، منسوخ را بر ناسخ مقدم داشته و طبیعی است تقدم منسوخ بر ناسخ در چینش ترتیب نزولی محقق می‌شود. ابن‌سیرین گزارش می‌دهد: «فنبّئت أنه کتب المنسوخ و کتب الناسخ فی أثره»(42) شیخ مفید نیز گزارش می‌دهد: «قد جمع أمیرالمؤمنین(علیه السلام) القرآن المُنزَل من أوله إلى آخره وألّفه بحسب ما وجب من تألیفه فقدّم المکی على المدنی والمنسوخ على الناسخ ووضع کل شی‏ء منه فی حقه»(43) زنجانی نیز گزارش مشابهی بیان می‌کند.(44)

باید گفت ایجاد ارتباط میان آیات و وقایع تاریخی سیر نزول در مصحف حضرت، مورد تأکید همه گزارش‌گران تاریخی است. این گزارش‌ها، با گزارش‌های دیگری دارد که سامان مصحف را بر‌حسب ترتیب نزول معرفی کرده‌اند سازگاری کاملی دارد. در نهایت، باید گفت که اگر این اوصاف، ترتیب ‌نزولی‌بودن مصحف را اثبات نکند، بی‌شک لزوم ارتباط آیات با سیر نزول را نشان می‌دهد. بنابراین، یا مستقیماً جواز و ضرورت سبک تفسیر ترتیب نزولی را اثبات می‌کند، یا دست‌کم از اصلی‌ترین مبانی این سبک، یعنی ضرورت توجه به سیر نزولی آیات و توجه به وقایع زمان نزول آیات را به اثبات می‌رساند.

3. روزنگار بودن مصحف

از ویژگی‌های گفته شده درباره می‌توان برای مصحف حضرت روزنگاربودن مصحف در اوان نزول آیات است. براساس نقل کلینی، حضرت علی(علیه السلام) هر صبح و شام بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) وارد می‌شد و حضرت، هر آیه‌ای را که نازل شده بود، بر وی املا می‌کردند و ایشان نیز بی‌درنگ کتابت می‌فرمودند.(45) به روایت سلیم‌‌بن قیس، حتی اگر آیه‌ای در غیاب حضرت علی(علیه السلام) بر پیامبر مکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نازل می‌شد، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آن آیه را نگه می‌داشت و هنگام ورود حضرت علی(علیه السلام)، وی را فراخوانده، می‌فرمودند در غیاب تو فلان آیه نازل شده است و آیه را برای وی قرائت می‌فرمود.(46) بنابراین، مصحف حضرت علی(علیه السلام) نه پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، بلکه در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و در اوان نزول قرآن به‌رشته تحریر درآمده است و حتی به اعتبار املای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، می‌توان آن را مصحف پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نامید.

‌به‌نظر می‌رسد این مصحف نزد خود پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نگهداری می‌شده است؛ زیرا براساس برخی گزارش‌ها، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در آستانه وفات، مجموعه‌ای را که از آن به قرآن یاد می‌کند، هر‌چند هنوز در هیئت مصحف واحدی درنیامده بود، به حضرت علی(علیه السلام) تحویل می‌دهند و حضرت علی(علیه السلام) نیز همان مجموعه را به شکل مصحف واحدی درمی‌آورند.(47) از سوی‌دیگر، در تاریخ مصاحف، هیچ مصحف رسمی کاملی را به‌جز مصحف حضرت علی(علیه السلام) نمی‌شناسیم که به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نسبت داده شده باشد.

به این ترتیب، روایاتی که تکمیل تدوین مصحف علی(علیه السلام) را چند روز پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بیان می‌کند، توجیه می‌شود؛ زیرا زمان چند‌روزه، فرصتی کافی برای نگاشتن صفر تا صد یک مصحف نیست؛ به‌ویژه در زمانی که حضرت مشغول مراسم خاک‌سپاری پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز بوده‌اند. تنها حالت پذیرفتنی، همان است که ابن‌شهر‌آشوب گزارش می‌دهد؛ یعنی مصحف در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به‌طور کامل نگارش شده بوده و در این چند روز، کار تدوین و صحافی آن انجام شده است.(48)

بنابراین، مصحف حضرت علی(علیه السلام) ‌به‌دلیل روزنگار بودن و هم‌زمانی با سیر نزول قرآن، باید به سبک ترتیب نزولی سامان یافته باشد. در تاریخ نیز، هیچ گزارشی نیامده است که حضرت بعدها چینش مصحف خویش را تغییر داده باشند. بنابراین، اصل اولی این است که مصحف حضرت، ‌به‌ترتیب نزول سامان یافته است و ادعای تغییر آن، دلیل می‌خواهد. گذشته از این‌که گزارش‌های پیش‌گفته نیز بر ترتیب ‌نزولی‌بودن آن صحه می‌گذارد.

البته برخی تردید کرده‌اند که چه‌بسا کتابت بخشی از مصحف، با تأخیر انجام شده است؛ زیرا اگر نوشتن بدون فاصله و پس از شنیدن یا در همان زمان با فاصله‌اى کوتاه باشد، این‌همه تأکید بر قدرت حافظه و فراموش‌نکردن، مناسبت نداشت:(49)«فَمَا نَسِیتُ آیَةً مِنْ کتَابِ اللَّهِ وَلَا عِلْماً ...فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً ... لَمْ أَنْسَ شَیْئاً وَلَمْ یَفُتْنِی شَیْ‏ءٌ لَمْ أَکتُبْهُ ...لَسْتُ أَتَخَوَّفُ علیک النِّسْیَانَ وَالْجَهْلَ»،(50)‌ اما باید دانست اساساً مسئله حفظ و فراموشی، غیر از کتابت یا عدم‌کتابت است و گره‌زدن آنها به یکدیگر، وجهی ندارد. ممکن است شخصی مطلبی را کتابت کند؛ اما حفظ نکرده باشد یا برعکس. حضرت بیان می‌کند که من به نوشتن بسنده نکردم، بلکه آنها را در سینه نیز حفظ کردم و هرگز فراموش نمی‌کنم: «...فَمَا نَسِیتُ آیَةً مِنْ کتَابِ اللَّهِ وَلَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَی وَکتَبْتُهُ».(51)

در قسمت دیگری حضرت امیر(علیه السلام)، به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) عرض می‌کند: «لَمْ أَنْسَ شَیْئاً وَلَمْ یَفُتْنِی شَیْ‏ءٌ لَمْ أَکتُبْهُ، أَفَتَتَخَوَّفُ عَلَیّ النِّسْیَانَ؟»؛ (من هیچ چیز را فراموش نکرده و همه را کتابت کرده‌ام؛ آیا باز هم نگران نسیان من هستی؟)(52) این فراز تصریح می‌کند که مسئله نسیان، غیر از کتابت و ناظر بر حفظ در سینه است.

در نهایت، این تردید اگرچه ممکن است بر توضیحات تفسیری وارد شود، بر اصل نگارش مصحف وارد نیست؛ زیرا براساس صریح گزارش کلینی، اصل نگارش مصحف بی‌درنگ پس از املای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) واقع شده است؛ زیرا نخست این‌که، تعبیر املاء با نگارش هم‌زمان سازگار است و دوم این‌که، فاء عاطفه بر فاصله زمانی کوتاه میان املاء و نگارش دلالت دارد: «فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه واله وسلم) آیَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا وَأَمْلَاهَا عَلَی فَکتَبْتُهَا بِخَطِّی».(53)

4. نگارش در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)

از مجموع نصّ مطالب، می‌توان نتیجه گرفت که مصحف حضرت علی(علیه السلام) به‌صورت روزنگار، تدوین شده و آن‌چه پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اتفاق افتاده، صرفاً تدوین و آماده‌سازی آن در مدت کوتاه سه روز است. ‌به‌همین اعتبار، چه‌بسا شایسته باشد آن را به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز نسبت داد. با این حال، گزارش‌هایی وجود دارد که مدت نگارش مصحف حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) را شش‌ماه بیان می‌کند،(54) ولی ‌به‌نظر می‌رسد گزارش‌های سه‌روزه(55) با دیگر شواهد پیرامونی، سازگاری بیش‌تری داشته باشد؛ زیرا براساس دیگر گزارش‌ها، حضرت سوگند یاد می‌کنند ردای خود را بر دوش می‌گذارند، تا آن‌که مصحف را جمع‌آوری کنند. ‌به‌همین دلیل، از بیعت با خلیفه سر باز می‌زند و دستگاه خلافت نیز می‌پذیرد.(56)

با تأملی در جریان‌های پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، بسیار بعید ‌به‌نظر می‌رسد دستگاه خلافت شش ماه صبوری کرده باشد و در گزارش‌های یادشده، این مدت به همان سه‌روز منحصر شده است.(57) در نهایت اگر گزارش‌های شش‌ماهه صحیح باشد، بین دو دسته گزارش این‌گونه جمع می‌شود: جمع سه‌روزه مربوط به اصل آیات قرآن است که در زمان رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) نگاشته شده بود و در سه روز تجمیع و صحافی شد، اما گزار‌ش‌های شش‌ماهه، به توضیحات تفسیری و تکمیلی نظر دارد که در حاشیه متن قرآن نگاشته شده است.(58) شاید هم بتوان گفت حضرت علی(علیه السلام) دو مصحف را نگاشته‌اند: یکی مصحفی که متعلق به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بود و نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) به حضرت اعطا فرمودند و دیگری مصحف شخصی خود ایشان بود که در شش‌ماه نگاشته‌اند.

شاهدی که هر دو وجه جمع، به‌ویژه وجه جمع دوم را تقویت می‌کند آن است که در برخی روایات، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پیش از رحلت، مصحفی را به حضرت علی(علیه السلام) عطا می‌کنند تا گردآوری شود: «إنّ النبی(صلی الله علیه واله وسلم) قال فی مرضه التی توفی فیه لعلی(علیه السلام): یا علیّ هذا کتاب الله خذه الیک، فجمعه فی ثوب فمضی الی منزله...»(59) و در برخی دیگر،‌ که به زمان شش‌ماهه اشاره می‌شود، ‌امیرمؤمنان(علیه السلام) مصحف را از حفظ نگاشته‌اند: «فجمع الله القرآن فی قلب علیّ وجمعه علیّ بعد موت رسول الله بستة اشهر».(60)

5. تفسیری بودن مصحف

از دیگر ویژگی‌هایی که برای مصحف حضرت برشمرده شده، وجود توضیحات تفسیری در این مصحف است. براساس راویات،(61) این توضیحات تفسیری این موارد را شامل می‌شد: تأویل، تنزیل، محکم و متشابه، اسباب نزول، اسامی افرادی که آیات ناظر بر آنهاست و تفصیل احکام. نظر به این‌که محققان این وصف از مصحف را پذیرفته‌اند، از تفصیل بحث صرف‌نظر آن را به منابع مربوطه، محول می‌کنیم. خلاصه تحقیقات، این است که این توضیحات، چهره کلى مصحف را از کتاب قرآنى صرف، به کتابى تفسیرى دگرگون مى‌سازد.(62)


د) مصحف امیرمؤمنان(علیه السلام) و تفسیر تنزیلی

همان‌گونه که گذشت، گزارش‌های تاریخی بر تنزیلی‌بودن مصحف حضرت علی(علیه السلام) دلالت دارند. ‌‌هم‌چنین نشان می‌دهند که این مصحف، افزون‌بر متن قرآن، حاوی توضیحات تفسیری بوده است. به این ترتیب، بسیاری از ابهامات درباره تفسیر تنزیلی، چون جواز و فایده‌مندی، برطرف خواهد شد؛ زیرا مشخص می‌شود نخستین مصحف تاریخ اسلام و به‌تعبیری، نخستین تفسیر تاریخ اسلام، به سبک تنزیلی سامان یافته است. بنابراین، نه‌تنها سبک تفسیر تنزیلی را نباید بدیع (یا بدعت) برشمرد، بلکه آن را باید نخستین سبک تفسیری جهان اسلام دانست که آگاه‌ترین فرد به قرآن (حضرت علی(علیه السلام)) پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) معرفی کرده است. از همین‌رو، اولین مفسر سبک تنزیلی در دوران معاصر، یعنی ملا‌حویش آل‌غازی، در خطبه تفسیرش، بیان‌المعانی، به‌صراحت به این مصحف اشاره و به‌نوعی خود را ادامه‌دهنده سبک حضرت معرفی می‌کند.(63)

حسن حبنکه میدانی نیز که تفسیری ‌به‌ترتیب نزول دارد، هنگام سخن از مرتبه نزول برخی سوره‌ها، ‌به‌ترتیب مصحف حضرت علی(علیه السلام) تمسک می‌جوید.(64) عبدالکریم بهجت‌پور، مفسر تنزیلی شیعی نیز در تقریر مبانی این سبک، به مصحف حضرت اشاره می‌کند و این مصحف را از پایه‌های جواز چنین تفسیری برمی‌شمارد.(65)


هـ) جایگاه مفسران شیعه در سیر نگارش تفاسیر تنزیلی

پس از مصحف امیرمؤمنان علی(علیه السلام) که نگاشته‌ای روزنگار متعاقب نزول آیات قرآن بود، دیگر گزارشی از نگارش تفسیری براساس ترتیب نزول وجود ندارد، تا آن‌که در دوران معاصر از میان ‌‌اهل‌سنت، عبدالقادر ملاحویش آل‌غازی (م 1398ق)، تفسیری بر دوازده جزء، در سه جلد، با عنوان بیان‌المعانی به زبان عربی و برحسب ترتیب زمان نزول تألیف کرد و در دمشق به چاپ رساند. وی مجموعه سوره‌های مکی را در دو جلد و سوره‌های مدنی را در یک جلد تنظیم کرد. نویسنده در مقدّمه تفسیر، به برتری این سبک تفسیری بر دیگر سبک‌ها اشاره می‌کند و این سبک را سبک تفسیری امام علی(علیه السلام) می‌داند. مفسر در این کتاب، به مباحث تاریخی، اسباب نزول، روایات تفسیری و ‌‌هم‌چنین مباحث موضوعی، توجه ‌‌‌‌چشم‌گیری کرده و از این علوم در فهم آیات، استفاده فراوانی برده است.

پس از وی، محمد عزّت دروزه نابلسی (م 1404ق)، تفسیری با نام تفسیرالحدیث را در ده‌جلد نگاشت و در بیروت انتشار داد. مؤلف که از فعالان سیاسی و اجتماعی و مبارزان فلسطینی ‌‌اهل‌سنت بود، انگیزه خود را کشف مراتب تطور نزول آیات و مراحل نزول وحی و ‌‌هم‌چنین کشف راه‌های بهتر امکان تبعیت از سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) اعلام کرد. عزت دروزه، در این تفسیر، به پژوهش‌های تاریخی و شرایط بیرونی فرهنگی نزول آیه توجه داشت. وی به ارتباط و تناسب بین آیات توجه کرده، اما از تناسب میان سوره‌ها سخن نگفته است.

در این میان، مهندس مهدى بازرگان (م 1373) ‌پژوهش‌گر شیعی، برخلاف دو مفسر سابق از دایره ترتیب نزول ‌سوره‌ها، پا را فراتر نهاده، به حیطه ترتیب نزول آیات و گروه‌بندى آنها قدم گذاشته است. او تفسیرى تحلیلى و تاریخى به نام پابه‌پاى‏ وحى، براساس سیر نزول قرآن نگاشته است. مهندس بازرگان، برای اولین‌بار، افزون‌بر اسناد تاریخى، به گروه‏بندی‌هاى آمارى، سبک‌شناسى به روش ریاضى و تهیّه جدول‌هایى از آیات قرآن، چنان‌که نظریه مربوط به آن را در کتاب پیشینش سیر تحول قرآن تبیین کرده بود، توجه نشان داد. روش او در بیان مطالب بدین‌گونه است که پس از آوردن جدولى از گروهى از آیات، که در برابر هر واژه ترجمه ساده آن را نشان مى‏دهد، توضیحى کوتاه، در دو بخش جداگانه مى‏آورد: بخش تدبّر و بخش تفسیر در بخش نخست به تاریخ و شرایط نزول اشاره دارد و در بخش تفسیر، به واژه‏شناسى و توضیح کلمات و مفاهیم و پیام‌هاى تربیتى و هدایتى آیات را بررسی مى‏کند. مبناى کار مهندس بازرگان در این تفسیر، کتاب پیشینش سیر تحول قرآن است. این کتاب شامل جدول‌ها، منحنى‏هایى درباره نزول سوره‏ها، و کوتاهى و بلندى سوره‏ها و آیات و عدد حروف و کلمات و آیات و جز آن است. به اعتقاد بازرگان، این سیر تحوّل نزول قرآن، با سیر تحول و رشد پیغمبر در توان تبلیغ و استعداد آن حضرت در تلقى پیام و رساندن آن متناسب است.(66)

عبدالرحمن حبنکه میدانی (معاصر) در 2000م، تفسیری با نام «معارج‌التفکر ودقائق‌التدبر؛ تفسیر تدبری للقرآن‌الکریم بحسب‌النزول» نوشت. او این تفسیر را در بیروت و سوریه انتشار داد. وی براساس قواعد تدبر و با نگاه معرفتی - ‌تربیتی، نظریات تکاملی قرآن را که دربرگیرنده تمام طبقات جامعه بود، بیان کرد. مؤلف در کتاب دیگرش: «قواعد التدبّر الأمثل لکتاب الله عزوجل»، چهل قاعده تدبر را نوشته و در این تفسیر، کوشیده است تا قواعد یادشده را هنگام تفسیر به‌کار برد.

دکتر محمدعابد الجابری (معاصر)، تفسیری با نام «فهم‌القرآن‌الحکیم؛ التفسیرالواضح حسب ترتیب‌النزول» در سه‌جلد تألیف و در سال 2008م در بیروت منتشر کرد. جابری در توضیح علل و انگیزه‌هایش از نگارش چنین تفسیری، با شاطبی در الموافقات هم‌سخن می‌شود و فهم سوره‌های مدنی را متکی بر فهم سوره‌های مکی و فهم هر یک از سوره‌های مکی یا مدنی را بر فهم سوره‌های نازل‌شده براساس ترتیب نزول آنها ارزیابی می‌کند.(67)

جدید‌ترین تفسیر ترتیب نزولی، تفسیر همگام با وحی نگاشته مفسر شیعی معاصر عبدالکریم بهجت‌پور است که پس از آسیب‌شناسی تفاسیر تنزیلی به شرح بیش‌تر این تفسیر خواهیم پرداخت.


و) آسیب‌شناسی تفاسیر تنزیلی

اینها مهم‌ترین تلاش‌های ارزنده‌ای است که درباره تفسیر ‌به‌ترتیب نزول قرآن صورت‌گرفته که البته کاستی‌هایی هم دارد، از جمله بی‌توجّهی به تناسب سوره‌ها و نظم و هماهنگی میان آنها، بیان‌نشدن تحلیلی مطالب محوری هر سوره و استخراج‌نشدن اصول تحول نظام‌مند قرآن در این آثار. از‌همین‌رو، آیت‌الله معرفت ضمن پذیرش اصل فایده‌مندی توجه ‌به‌ترتیب نزول و زمان و مکان نزول،(68) تفاسیر تنزیلی مذکور را فاقد ثمره قابل‌توجه، معرفی کرده‌اند؛ زیرا صرف جابه‌جایی سوره‌ها، آورده جدیدی ‌به‌دست نمی‌دهد.(69)

اشکال دیگر این تفاسیر، تحقیق نا‌کافی در کشف ترتیب نزول سوره‌هاست. این مفسران، جدول‌های معروفی را که در کتب تاریخی وجود دارد، پذیرفته‌شده تلقی و تفسیر خویش را بر آن استوار کرده‌اند. به‌همین‌دلیل، به‌واسطه شبهاتی که درباره اعتبار این جدول‌ها وجود دارد، در اساس کار این تفاسیر، تردید ایجاد شده است، اما مهندس بازرگان، از مفسران شیعی که روشی ابتکاری در کشف ترتیب نزول آیات پیش‌گرفته که بر مبنای بسامد طولی آیات سوره‌ها سامان یافته است؛(70) هرچند این روش نیز بی‌اشکال نیست و برخی مبانی آن از استحکام کافی برخوردار نیست.(71)


ز) پایه‌گذاری مباحث نظری تفسیر ‌به‌ترتیب نزول در تفسیر همگام با وحی

عبدالکریم بهجت‌پور، مفسر معاصر شیعی، از ‌حیث پرداختن به مبانی نظری تفسیر تنزیلی، گوی سبقت را از همگان ربوده است. وی افزون‌بر مقدمه تفسیر همگام با وحی،(72) که در حدود 150 صفحه به مباحث نظری این سبک می‌پردازد، کتاب مستقلی نیز در زمینه تفسیر تنزیلی نگاشته که تفسیر تنزیلی، مبانی، اصول، قواعد و فواید نام دارد(73) و طی بیش از چهارصد صفحه به مبانی، اصول، قواعد و فواید این سبک پرداخته است. از مباحث ‌‌‌‌چشم‌گیر و مبتکرانه وی، تحقیق گسترده‌ای است که در زمینه کشف ترتیب‌نزول سوره‌ها به انجام رسانیده. وی معتقد است مسئله ترتیب نزول سوره‌ها، مسئله‌ای تاریخی است. به‌همین‌دلیل، اصولی‌ترین و مطمئن‌ترین راه برای کشف ترتیب نزول سوره‌ها، بررسی و تحلیل داده‌های تاریخی خواهد بود.

وی برای ‌به‌دست‌آوردن متقن‌ترین جدول در ترتیب نزول، ابتدا تمام گزارش‌های تاریخی درباره جدول‌های ترتیب نزول را از منابع مختلف گرد آورده است که حاصل آن چهار روایت منسوب به ‌‌اهل‌بیت(علیهم السلام)، نه روایت مستند از صحابه و سه روایت غیرمسند از صحابه و چهار جدول ترکیبی است که حاصل پژوهش برخی محققان است.

وی در مرحله بعد با ایجاد تناظر میان این گزارش‌ها و مقایسه آنها، خلل‌ها را شناسایی و رفع کرده است؛ زیرا هنگام مقایسه همه این گزارش‌ها آشکار می‌شود که آنها کاملاً هم‌نوا بوده و تعارض جوهری میان آنها نیست؛ به‌گونه‌ای که همه گزار‌ش‌ها در مورد 72 سوره کاملاً متفقند. درباره 25 سوره نیز اختلافات بسیار جزئی وجود دارد. اختلاف عمده تنها در مورد 17 سوره است، اما نکته قابل توجهی که از مقایسه جدول‌ها ‌به‌دست‌می‌آید این است که در موارد اختلافی (اعم از اختلافات جزئی یا کلی) تنها برآمده از یکی دو روایت است و دیگر روایت‌ها که اکثریت را دربرمی‌گیرند، در همین موارد اختلافی نیز با یکدیگر اتفاق دارند. بدین‌ترتیب، روایت مخالف، اعتبار خود را از دست می‌دهد. وی برای استحکام بیش‌تر نتایج در مورد سوره‌های اختلافی، از شواهد مضمونی و ساختاری سوره‌ها بهره‌گرفته و ‌بدین‌ترتیب، جدولی قابل اعتماد از ترتیب نزول سوره‌ها را ارائه داده است. ‌‌هم‌چنین وی در حال تکمیل مفصل‌ترین تفسیر تنزیلی، با عنوان هم‌گام با وحی است که در حال حاضر، شش‌جلد از آن منتشرشده و پیش‌بینی می‌شود در نهایت، از بیست جلد بگذرد.

از امتیازات این تفسیر بر دیگر تفاسیر تنزیلی، توجه ویژه به ارتباطات میان سوره‌ها است که جایگاه هر سوره را در سیر نزول، کاملاً تحلیل می‌کند. ویژگی مهم دیگر این تفسیر، توجه خاص به کشف روش‌هاست. توضیح آن‌که قرآن مجید، تنها حاوی احکام الهی نیست، بلکه افزون‌بر آن، روش طرح آن معارف را نیز در جامعه می‌آموزد. برای مثال، می‌آموزد که ابتدا باید انسان را با رب خویش آشنا و سپس نیازمندی این انسان به آن رب را به وی گوش‌زد کرد. به این ترتیب، انسان، طالب هدایت از سوی پروردگار می‌شود و به ندای پیامبران گوش فرامی‌دهد و به قرآن رومی‌آورد. این روش‌های حکیمانه در سرتاسر قرآن، به مدد رعایت قواعد تفسیر تنزیلی، قابل‌کشف است.

از دیگر ساحت‌های سبک تفسیر تنزیلی، تفسیر تنزیلی موضوعی است. در تفاسیر موضوعی موجود، مفسر تمام آیات مرتبط با یک موضوع را گردهم آورده، با رأی خویش، به آنها سامان می‌بخشد و به تفسیر آنها می‌پردازد. در سبک تفسیر تنزیلی موضوعی، که از نوآوری‌های بهجت‌پور است، مفسر هیچ‌گونه تغییری در نظم طبیعی آیات ایجاد نمی‌کند؛ بلکه آیات را براساس نظم طبیعی اولیه آن تفسیر می‌کند و می‌کوشد نظم منطقی میان آیات نازل‌شده در آن موضوع خاص را در سیر نزول کشف و تحلیل کند. ‌‌هم‌چنین در ادامه، با کنارزدن ویژگی‌های جامعه عربی معاصر نزول، الگویی عام و فرازمانی و قابل‌عرضه در جوامع مختلف ‌به‌دست می‌آورد.(74)

بهجت‌پور، تاکنون چند تفسیر موضوعی به این سبک نگاشته است. برای نمونه، می‌توان به کتاب سیر فرهنگ‌سازی پوشش اسلامی در جامعه اسلامی اشاره کرد که انتشارات تمهید آن را به چاپ رسانده است.


نتیجه‌گیری:

از مجموع مطالب گفته شده، می‌توان نتیجه گرفت که سبک تنزیلی به‌معنای تفسیر قرآن ‌به‌ترتیب نزول، اولین سبک تفسیری جهان اسلام است که آگاه‌ترین فرد به قرآن پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، یعنی حضرت علی(علیه السلام) آن‌را سامان بخشیده است. برخی اوصاف مصحف حضرت عبارتند از: به‌ترتیب‌نزول‌بودن، ایجاد ارتباط میان آیات و وقایع سیر نزول، روز‌نگاربودن (نگارش یکایک آیات عقیب نزول آنها) که تنها با ترتیب نزول سازگار است و در نهایت، تفسیری‌بودن مصحف حضرت. بنابراین، می‌توان مصحف حضرت ‌امیرمؤمنان(علیه السلام) را نخستین تفسیر ‌به‌ترتیب نزول معرفی کرد.

‌‌هم‌چنین مشخص شد که میان مفسران معاصر تنزیلی، اگرچه تفاسیر ‌‌اهل‌سنت از‌ نظر تعداد و زمان، مقدم بر مفسران شیعی هستند، اما از نظر گستردگی و عمق مبانی نظری و تلاش در ایجاد ارتباط وثیق میان آیات داخلی سوره و سوره‌های مجاور در ترتیب نزول، مفسران شیعی ، به ویژه حجت‌الاسلام بهجت‌پور، بر هم‌مسیران سنی خویش پیشی گرفته‌اند. در زمینه تفسیر موضوعی ترتیب نزولی نیز، ‌به‌نظر می‌رسد این مفسر شیعی، یگانه پرچم‌دار میدان باشد.(75)

پی نوشت:

(1). بلاشر، در آستانه قرآن، ص266؛ نکونام، درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، ص11؛ پهلوان و دیگران، «نقد و بررسی روش‌های تاریخ‌گذاری قرآن»، فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره 18، تابستان 1393، ص29.

(2). پهلوان و دیگران، پهلوان و دیگران، «نقد و بررسی روش‌های تاریخ‌گذاری قرآن»، فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره 18، تابستان 1393، ص38، 41و42.

(3). ر.ک: بهجت‌پور، تفسیر تنزیلی، ص180.

(4). نکونام، درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، ص11؛ بهجت‌پور، تفسیر تنزیلی، ص178.

(5). دروزه، التفسیرالحدیث، ج1، ص198.

(6). بهجت‌پور، روش فرهنگ سازی پاکدامنی در قرآن، ص11.

(7). دروزه، التفسیرالحدیث، ج1، ص201.

(8). برای آگاهی تفصیلی از فواید تفسیر به ترتیب نزول، ر.ک: بهجت‌پور، تفسیر تنزیلی، ص349.

(9). ا‌‌‌‌بن‌شهرآشوب، مناقب ‌آل‌ابی‌طالب(علیه السلام)، ج2، ص41؛ صنعانی، المصنف، ج5، ص450؛ برای آگاهی تفصیلی از رویات اشاره‌کننده به مصحف حضرت در منابع شیعی و سنی ر.ک: ایازی، مصحف امام علی، ص33-58؛ مرادی، امام علی‌(علیه السلام) و قرآن، ص62.

(10). عینی، عمدة‌القاری فی شرح صحیح‌البخاری، ج20، ص16.

(11). عسقلانی، فتح‌الباری فی شرح صحیح‌البخاری، ج9، ص10.

(12). همان؛ عینی، عمدة‌القاری فی شرح صحیح‌البخاری، ج20، ص16.

(13). ایازی، مصحف امام علی، ص43 به بعد.

(14). ر.ک: نکونام، پژوهشی در مصحف امام علی(علیه السلام)؛ ایازی، مصحف امام علی(علیه السلام).

(15). ایازی، مصحف امام علی(علیه السلام)، ص81.

(16). ر.ک: عسقلانی، فتح‌الباری فی شرح صحیح‌البخاری، ج9، ص47؛ مفید، المسائل‌السرویة، ص79؛ زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج1، ص357؛ غرناطی، التسهیل لعلوم‌التنزیل، ج1، ص4؛ سیوطی، الاتقان فی علوم‌القرآن، ج1، ص220؛ زنجانی، تاریخ‌القرآن، ص53-54؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص372؛ معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج1، ص295.

(17). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج1، ص297.

(18). ابن‌شهرآشوب، مناقب ‌آل‌ابی‌طالب، ج2، ص41؛ مجلسى، بحارالانوار، ج40، ص155.

(19). سیوطى، الاتقان فی علوم‌القرآن، ج1، ص209.

(20) در دسته سوم شواهد به این روایت اشاره خواهیم کرد.

(21). طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج5، ص404.

(22). ر.ک: گزارش‌هایی که در سطور قبل از نظر محققان نقل کردیم.

(23). ایازی، مصحف امام علی، ص85.

(24). ر.ک: همان، ص85-88.

(25). ابن‌فارس، معجم مقاییس‌اللغة، ج1، ص131.

(26). ابن‌درید، جمهرة‌اللغة، ج2، ص1091.

(27). طریحی، مجمع‌البحرین، ج5، ص26؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات‌القرآن‌الکریم، ج1، ص118.

(28). سلیم‌‌بن قیس، کتاب سلیم‌بن قیس، ج2، ص581؛ مجلسى، بحارالانوار، ج22، ص484.

(29) شهرستانی، مفاتیح‌الاسرار، مقدمه، ص16.

(30) ر.ک: نکونام، پژوهشی در مصحف امام علی(علیه السلام)، ص107.

(31) جفری، مقدمتان فی علوم‌القرآن، ص84؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج10، ص404.

(32) نکونام، پژوهشی در مصحف امام علی(علیه السلام)، ص100.

(33). یعقوبی می‌نویسد: «بعضی روایت کرده‌اند که ...» و نقل را ذکر می‌کند. (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص135)

(34). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج1، ص297؛ ایازی، مصحف امام علی(علیه السلام)، ص106؛ نکونام، پژوهشی در مصحف امام علی(علیه السلام)، ص116.

(35) یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص135.

(36). عیاشی، کتاب‌التفسیر، ج1، ص14؛ به نقل از: تمهید.

(37). طبرسی، احتجاج علی اهل‌اللجاج، ج1، ص257.

(38). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج1، ص296.

(39). حسکانى، شواهدالتنزیل لقواعدالتفضیل، ج1، ص38.

(40). طبرسی، احتجاح علی اهل‌اللجاج، ص257؛ ر.ک: ایازی، مصحف امام علی، ص134.

(41). ایازی، مصحف امام علی، ص138.

(42). حسکانى، شواهدالتنزیل لقواعدالتفضیل، ج1، ص38.

(43). مفید، المسائل‌‌السرویة، ص79.

(44). زنجانی، تاریخ‌القرآن، ص53و54.

(45). «وَقَدْ کنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه واله)کلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً وکلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَةً فَیُخْلِینِی فِیهَا أَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دَار...فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه واله) آیَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا و أَمْلَاهَا عَلَیَّ فَکتَبْتُهَا بِخَطِّی» (کلینی، الکافی، ج1، ص62).

(46). سلیم‌‌بن قیس، کتاب سلیم‌‌بن قیس، ص331.

(47). قمی، تفسیر قمی، ج2، ص451؛ ابن‌شهر‌آشوب، المناقب ‌آل‌ابی‌طالب، ج1، ص319.

(48). برخی روایات، زمان سه روزه (مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص249) و برخی، زمان هفت‌روزه (کلینی، الکافی، ج8، ص18) را بیان کرده‌اند. گاه گزارش‌های شش‌ماهه، با برخی وقایع تاریخی مخالفت دارند. برای مثال، بسیار بعید به نظر می‌رسد، دستگاه خلافت شش ماه برای بیعت حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام)، سعه‌صدر نشان داده باشد. شاهد آن‌که گزارش‌ها حاکی‌از کوتاهی فرجه دستگاه خلافت به حضرت دارد که از چند روز تجاوز نمی‌کند (ر.ک: ایازی، مصحف امام علی(علیه السلام)، ص171و172).

(49). همان، مصحف امام علی(علیه السلام)، ص141و142.

(50). کلینی، الکافی، ج1، ص62.

(51). همان.

(52). همان.

(53). همان.

(54). ابن‌شهرآشوب، المناقب ‌آل‌ابی‌طالب، ج1، ص319.

(55). ابن‌ندیم، الفهرست، ص30.

(56). ابن‌شهرآشوب، المناقب ‌آل‌ابی‌طالب، ج1، ص319؛ سیوطی، الاتقان، ج1، ص161-162؛ بلاغی، آلاء‌الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج1، ص18؛ پاورقی.

(57). ا‌بن‌ندیم، الفهرست، ص30.

(58). ر.ک: ایازی، مصحف امام علی(علیه السلام)، ص140.

(59). ابن‌شهرآشوب، المناقب ‌آل‌ابی‌طالب، ج1، ص319.

(60). همان.

(61). سلیم‌‌بن قیس، کتاب سلیم‌‌بن قیس، ج2، ص581، 657، 659و898؛ طبرسی، احتجاج علی اهل‌اللجاج، ج1، ص257.

(62). معرفت، التمهید فی علوم‌القرآن، ج1، ص295-296؛ ایازی، مصحف امام علی، ص80؛ نکونام، پژوهشی در مصحف امام علی(علیه السلام)، ص225.

(63). آل‌غازی، بیان‌المعانی علی حسب ترتیب‌النزول، ج1، ص3و4.

(64). میدانی، معارج‌التفکر و دقائق‌التدبر، ج12، ص309و688.

(65). بهجت‌پور، تفسیر تنزیلی، ص56.

(66) ر.ک: معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص521-522.

(67). الجابری، فهم‌القرآن‌الکریم (التفسیرالواضح حسب ترتیب‌النزول)، ج1، ص13.

(68). معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص520.

(69). همان، ص520و521.

(70). همان، ص522.

(71). همان، ص522و523.

(72). این تفسیر را انتشارات تمهید به چاپ رسانده است.

(73). این کتاب را انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسانده است.

(74). ر.ک: بهجت‌پور، سیر فرهنگ‌سازی پوشش اسلامی، ص16.

(75). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم قرآن، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 61.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی