ایکنا:
مدیر گروه تفسیر تنزیلی مؤسسه التمهید عنوان کرد:
تفسیر همگام با وحی؛ نقطه آغازین مطالعات مهندسی فرهنگی اسلامی
گروه اندیشه: حجتالاسلام بهجتپور معتقد است که راه درست کشف مهندسی فرهنگی قابل استناد به اسلام، مطالعات روششناختی در گزارههای دینی است که دارای چهار مرحله است و در این میان تفسیر همگام با وحی، متکفل اولین مرحله این مطالعات است.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، تفسیر همگام با وحی
اولین تفسیر تنزیلی شیعه که به قلم مفسر قرآن کریم حجتالاسلام عبدالکریم
بهجتپور به رشته تحریر در آمده است، چندی است که با استقبال مناسب جامعه
قرآنی و فرهنگی کشور مواجه شده است و پس از مناظرات و مباحثات گوناگون
درباره آن، به نظر میرسد که هم اکنون با تولید ادبیات علمی و مبانی نظری
آن در کتاب «تفسیر تنزیلی، مبانی، اصول، قواعد و فوائد» در نقطهای ایستاده
که تقریباً شبههای در رابطه با آن وجود ندارد و با تولید جلدهای جدید آن،
لایههای جدیدی از فهم مراد خدای متعال از کلام الهی حاصل شده است. در
منهج تفسیری تفسیر تنزیلی حجتالاسلام بهجتپور، شاهد نوآوریهایی نسبت به
تفسیرنگاریهای پیشین هستیم که در جای خود قابل بررسی و تأمل است.
با خبر شدیم که به زودی جلد چهارم و پنجم این تفسیر که به نگارش در آمده
است، به چاپ میرسد و روانه بازار میشود. از همین رو مناسب دیدیم تا در
گفتوگویی با حجتالاسلام محمد سلطانی، مدیر گروه تفسیر تنزیلی مؤسسه
التمهید از انگیزههای تولید این تفسیر و این که این تفسیر چه خلأ علمی یا
فرهنگی جامعه را پر میکند، سخن گوئیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را
میخوانید.
ایکنا: بفرمایید که این تفسیر با چه هدفی به نگارش درآمده و تاکنون چند سوره از قرآن کریم را تفسیر کردهاید؟
با عنایت پروردگار مهربان، در سه جلد گذشته این تفسیر که اکنون در بازار
موجود است، تفسیر چهل و شش سوره قرآن به ترتیب نزول، ارائه شده است. در
نگارش این اثر، تلاش بر این بود که سورهها و آیهها به ترتیب نزولشان بر
پیامبر اکرم(ص)، به جهت کشف تحولآفرینیای که در جامعه معاصر نزول پدید
آمد، تفسیر شوند.
این جا جا دارد که توضیح دهیم که تحولی که قرآن ایجاد میکرد، چگونه تحولی
بود. باید بگویم که این تحول بر سه پایه اساسی استوار بود؛ اولین پایه
پیامبر(ص) بود که به عنوان رهبر تحول زیرنظر و تحت هدایت پروردگار که مالک
مدبر مردم در تکوین و تشریع است، مردم را به راه نورانی خدای غالب و ستوده
دعوت میکرد. دومین پایه جامعه معاصر نزول بود که باید این تحول در آن صورت
میگرفت. سومین اساس هم تحول مضمون و محتوایی است که برای حرکت دادن جامعه
بهسمت هدفهای مورد نظر پروردگار متعال، لازم بود.
در اینجا توضیح این مطلب ضروری مینماید که بهطور طبیعی، انسانها با
آزادیای که در انتخابهایشان دارند، در برابر برنامه تحولی قرآن، واکنش
یکسانی از خود نشان نمیدادند. برخی بهشدت در برابر تغییر و پذیرش تحول،
مقاومت میکردند. گروهی با دیده تردید و شک به آن نگاه میکردند و محتاج
پاسخ به سؤالات یا حتی شبهههایشان بودند. برخی نیز با ایمان به این جریان،
به آن دل سپرده و خود را برای تغییر براساس الگوی قرآنی، آماده کرده
بودند. رسالت حضرت محمد(ص) و قرآن، اتمام حجت با گروه اول، سعی بر رفع
ابهامها و دفع شبهههای گروه دوم و نجات آنها، و بالأخره تلاش برای
رهانیدن گروه سوم از شقاوتها و رساندنشان به سعادت بود.
ایکنا: تا اینجا چه مباحثی در تفسیر تنزیلی ارائه شده است؟
به دلیل این که در این رویکرد تفسیری، جامعه عرب معاصر نزول، موضوع تحول
بوده است، مباحثی که تا سوره هشتاد و ششم ارائه میشود در مورد حالوهوا و
فضای جامعه مکی و پس از آن با حال و هوای مدنی است. البته در اینجا
ملاحظهای داریم که اجازه بفرمایید به آن ورود نکنیم. تفکیک بحثهای تطبیقی
از تفسیری و انتقال مباحث تطبیقی به بخش نکتهها در این تفسیر، با همین
هدف صورت گرفته است؛ زیرا تحولی که قرآن درصدد ایجاد آن بود، تحولی عینی و
خارجی بود، نه ذهنی و کلی. این تحول در جامعه «امی و ناخوانا و نانویس» و
«...فِی ضَلَالٍ مُبِین؛ ... در گمراهى آشکارى» (جمعه/2) مکه و اطراف آن،
اتفاق افتاد و آنها را تا اوج «فَاسْتَوَى عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ
الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّار؛ و بر ساقههاى خود بایستد و
دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم
دراندازد» (فتح/28) بالا برد، تا با نشان دادن ظرفیت اسلام و کتاب آسمانی
آن، قرآن، برای ایجاد تحول، مدل کلی تغییر و تحول را برای جوامع دیگر و
نسلهای بعد ارائه کند.
ایکنا: این رویکرد را بیشتر توضیح
دهید و بفرمایید که بر چه مبنایی استوار است؟ چگونه است که قرآن را واجد
چنین مدلی برای تغییر میدانید؟
بله، سعی میکنم در چند بند به صورت منظم این موضوع را باز کنم. نکته اول
در این مورد این است که براساس نظریه بالا، جامعه معاصر نزول، نمونهی
تحولآفرینی قلمداد میشود. آنها مَثَل و نمونهاند تا خدای متعال، اهداف
اسلام و کلام خود را در آن نمونه عینی و خارجی نشان داده باشد. انتخاب این
منطقه برای نشان دادن ظرفیت تحولآفرین قرآن از آن جهت است که این منطقه،
دارای بدترین آیینها و ساقطترین فرهنگها بود. اگر اسلام در بین مردمان و
جوامعی از تمدنهای آن روز مانند ایران، روم، مصر یا یمن ظهور میکرد، نقش
خالص دین در ایجاد تحول روشن نمیشد؛ بلکه نیازی به ابراز تمام ظرفیت
تحولی آن نبود، چنانکه دین در مناطق دیگر، بدون نیاز به حضور پیامبر(ص) و
وحی، بهشکل مستقیم گسترش پیدا کرد.
بر همین اساس، کار بزرگ دانشمندان و مفسران مسلمان هم آن است که بهمدد
دانشهای اجتماعی و علوم مرتبط انسانی، به جاری ساختن قرآن در جوامع امروزی
و تطبیق قرآن بر آنها اقدام کنند. این تطبیق، جدا کردن حکیمانهی قرآن از
خصوصیات جامعهی دیروز، و انتقال مضمون و محتوای آن، به جوامع امروز
میباشد که رمز جاودانگی قرآن، جریان مستمر کلام خدا در زندگی بشر و تابش
دائمی نور قرآن بر عرصههای گوناگون زندگی او و تضمین بقاء قرآن وخاتمیت
اسلام است.
مبنای ما این است که قرآن، توان اداره بشر از مهد تا لحد با هر ظرفیت دانش
و بینش و تا انتهای حیات بشر در زمین را دارد و افزون بر دلالتهای
مطابقی، به اشاره و تضمن و التزام، واجد راهبریهایی برای آیندگان است، تا
به جوامع انسانی با هر ظرفیت فرهنگی و نیاز هدایتی، پاسخگو باشد و سؤالات و
تقاضاهای آنها را بیپاسخ نگذارد به همین خاطر طبیعتاً با رویکرد ما
بایستی واجد مدلی برای تحول جوامع باشد که ما آن را در تفسیر تنزیلی جستجو
میکنیم.
ایکنا: آنچه که شما تاکنون به آن دست یافتهاید، یعنی همان مدل کلی تغییر و تحول اجتماعی که با نزول قرآن رقم خورده است، گویای چیست؟
تاکنون در طی سه جلد، 29 گام تحول از آیات استخراج شده است. 14 گام در جلد
اول، 10 گام در جلد دوم و پنج گام در جلد سوم. هر یک از این گامها، یکی
از حلقههای برنامهی جامع قرآن برای تحول مردم است. ترکیب منظم این
گامها، ما را در مسیر تحول قرآن پیش میبرد و با مشی و شیوه تحولآفرین
قرآن در عصر نزول آشنا میسازد. با مطالعه و بررسی این گامها میتوان به
مهندسی ارائه شدهی قرآن از فرهنگ جامعهی معاصر نزول، دست یافت. البته
دستیابی به مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی جوامع دیگر، مؤلفههای دیگری نیز
میطلبد که در ادامه به آن اشاره میشود.
تذکر این نکته ضروری است که در این تفسیر، در بیان گامها تاحد امکان سعی
شده میان موارد مربوط به چالشها و یا مسائل ویژهی جامعهی عربی معاصر
نزول با گامها تفکیک شود، تا گامها، نقش عمومی و گستردهی خود را برای
دیگر جوامع، حفظ کرده باشند. دستورالعملهای مربوط به شخص پیامبر(ص) نیز
خارج از چهارچوب گامها بیان شده، و در ضمن گامهای تحول، جای ندارند و
استخراج آن موارد، به زمان و شرایط دیگر واگذار شده است.
ایکنا: شما به مهندسی فرهنگی اشاره
کردید. بهنظر میرسد مهندسی فرهنگی بر پایه اسلام، که عبارت است از
بازطراحی، اصلاح و ارتقاء بینشها، باورها، ارزشها، آداب و رفتارهای دیرپا
و ریشهدار فردی و اجتماعی اسلامی، در رویکردی که شما دارید، در پرتو
شناخت و بررسی دقیق سیر فرهنگسازی قرآن بهدست میآید. ممکن است اشارهای
به نقطه نظرات حجتالاسلام بهجتپور در زمینه مهندسی فرهنگی بر اساس قرآن
داشته باشید؟
بله، ببینید، استاد محترم قائلند که راه درست کشف مهندسی قابل استناد به
اسلام، مطالعات روششناختی در گزارههای دینی است که دارای چهار مرحله است.
اول مطالعه در سیر نزول سورهها بهترتیبی که بر پیامبر(ص) فرود آمد؛ زیرا
قرآن آمد تا بینشها، ارزشها و رفتار ظلمانی و شقاوتبار را از انسانها
گرفته و آنها را به راه روشن سعادت رهنمون شود؛ نزول تدریجی و حکیمانه
قرآن بههمین منظور صورت گرفت. قرآن با توصیفها و توصیههای تدریجی خود،
به پالایش و اصلاح فرهنگ مردم پرداخت؛ سیاهیها را که عناصر منفی فرهنگ
بودند، کنار زد و مفاهیم و عناصر جدیدی را جایگزین آنها کرد؛ به جامعه
هویت جدیدی بخشید و با تدابیری حکیمانه، برای مانا کردن و فرهنگ شدن این
عناصر، کوشش کرد.
مرحله دوم بر این اساس شکل میگیرد که بدانیم که موافق آیهای که
میفرماید «ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ؛ سپس بیان و توضیح آن نیز بر
عهده ماست» (قیامت/19) تبیین قرآن تابعی از نزول تدریجی قرآن و پس از آن
است. بنابراین بیانات پیامبر(ص) و دیگر تبیینکنندگان قرآن که بهعبارت
دیگر سنت نامیده میشود را باید پیرو و تابع آیات قرار داد؛ بهاینمعنا که
اگر در آیهای در باب عدالت قدری گفتوگو شده است، باید سنت را به همان
قدر و اندازه در ذیل آیه آورد و دیگر بیانات معصومان(ع) را بهتبع مواردی
که در آیات دیگر وارد شده، قرار دهیم.
مرحله سوم استفاده از گزارههای دینی و تفسیر به ترتیب نزول در مهندسی
فرهنگی مرحله جری و تطبیق آیات بر جامعه جدید است که به دوگونه است؛ گاه
موردی و جزئی است و گاه اجتماعی و کلان. جری و تطبیق دقتهای فراوانی
میطلبد. ابتدا باید جامعه معاصر نزول که ویژگیها و شرایط آن موجب نزول
آیات است و کیفیت نزول را رقم میزند، شناخت، و سپس با مطالعات دقیق
مردمشناسانه و اجتماعی و فرهنگی، به رصد وضعیت فرهنگی امروز جامعه هدف،
مانند ایران پرداخت و تشخیص داد که جامعه ما چهنسبتی با جامعه صدر اسلام
دارد و فرهنگ پالایششده یا ناپالودهی آن چهمیزانی است، تا تطبیق بهدقت و
ظرافت صورت گیرد.
در مرحله نهایی، آنچه باقی میماند، تفکیک مردم به طبقات گوناگون فکری یا
سِنّی و تشخیص شیوه انتقال مفاهیم مهندسیشده به هر یک از آنها است که
نیاز به مطالعات روانشناختی و انسانشناختی و تربیتی دارد.
ایشان معتقدند که درصورت پیمودن این مسیر، امید میرود که به انتقال فرهنگ اسلامی به جامعههای دیگر توفیق یابیم.
ایکنا: از این مواردی که فرمودید، الان کدام انجام شده و نقش این تفسیر در این نظریه چیست؟
بنا بر آنچه گفته شد، تفسیر همگام با وحی، متکفل مرحله اول است.
بله، گاه بهشکل موردی اشاراتی به مراحل دیگر میشود؛ اما آن مباحث از
رسالت این تفسیر خارج است؛ زیرا همانگونه که گفته شد، مهندسی جامع، در
پرتو تجمیع دانشهای گوناگون، و پس از اتمام تفسیر آیات براساس ترتیب نزول
است. بهعبارت دیگر این تفسیر، متکفل بیان گام اول است که هسته مرکزی
مطالعات در باب مهندسی فرهنگی است و گامهای دیگر میبایستی با همافزایی
اساتید علوم انسانی در کنار یکدیگر و بهدست دادن نظریهای درخصوص جوامع
فعلی، بهثمر برسد.
امید است خدای متعال ما را لایق شناخت مرادهای محتوایی و روشی خود از کلام نورانیاش بفرماید و توفیق فهم قرآن را از ما سلب ننماید.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.