تحلیل علل سقوط قوم سبأ در تفسیر آیات 20 و 21 سوره سبا در جلد هفتم تفسیر همگام با وحی
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (20)
ادامه جمع بندی داستان مردم سبأ است. آیه تحلیلی از علل سقوط مردم آن سامان است.
(وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ) ضمیر در «عَلَیْهِمْ» به مردم سبأ بازمی گردد. «عَلَی» اشاره است به اینکه کار شیطان نوعی غلبه و برتری جویی بر پیروان خود است. «ظَنُّهُ» گمان شیطان در باره این مردم همان است که می تواند آنها را از شکیبایی بر نعمت ها و شکر گزاری باز دارد؛ چنانکه پیش تر از سوره اعراف 39/ 17 بیان شد.
(فَاتَّبَعُوهُ) فرع بر محقق شدن آن گمان است. معلوم میشود که مردم با انفعالی که از وسوسههای شیطان میپذیرند، خیالات شیطان را در ترک سپاسگزاری از پروردگار محقق کردهاند.
(إِلاَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ) «إِلَّا» استثناء از ضمیر فاعلی در « فَاتَّبَعُوهُ» است. «مِن» بعضیه است. در میان اهل سبأ مؤمنانی بوده اند که پیرو شیطان نشدند. «فَرِیق» به معنای جماعتی است که از یک جمعی جداشده باشند؛ یعنی در این مورد، تنها کسانی که گرفتار معصیت پروردگار نشدند، طایفهای از مؤمنان بودند.
مراد آیه: و به راستى ابلیس گمان خویش را درباره مردم سبأ مبنی بر ناشکیبی بر نعمت های الهی و ترک قدردانی از پروردگار درست یافت ! پس همه جز گروهى از مؤمنان از او پیروى کردند.
نکته ها:
1. از آیه استفاده می شود که پیروی انبوه مردم از ابلیس و ترک شکیبایی بر نعمت ها و قدرناشناسی از پروردگار، سنت های الهی بر نابودی تمدن و امنیت و پراکندگی جمعیت و تفرقه را بهدنیال دارد، هر چند گروهی مؤمن در این جریان درست عمل کنند؛ زیرا قوانین اجتماعی تابع اکثریت است و خطای عمدی اکثریت موجب اجرای سنت های الهی می شود ، هر چند گروهی موافق وظیفه عمل کنند. این مطلب الهام بخش ضرورت توجه به مسئولیت اجتماعی است تا روشن شود اشتباه حاکم بر جامعه تنها چالشی برای مرتکبان نیست بلکه تبعات آن فراگیر است و مؤمنان را نیز شامل می شود.
2. در روایتی از امام صادق7 «ظن» شیطان، به جدا شدن مردم از ولی الله به تبع عدهای از میان امت، و «المؤمنین» که از این تبعیت شیطانی استثناء شدهاند به شیعیان تطبیق شده است.
وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (21)
ادامه تحلیل اجتماع سبأ است و اینکه این سلطه شیطان خارج از چار چوب اراده های خدای متعال و سنن الهی در باره مردم نیست.
(وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ) «کَانَ» در قالب نفی، به همراه «مِن»، استغراق و عمومیت نفی سلطه ابلیس است.
(إِلاَّ لِنَعْلَمَ) استثناء بیان حکمت و تنها وجه صدور مجوز تسلط شیطان است؛ بدین معنی که تنها وجهی که موجب شد تا به ابلیس مجوز تلاش برای سلطنت بدهیم ، آزمایش مردم بود. البته اجازه تسلط غیر از تحقق عملی آن است. تحقق عملی، سلطه بر مؤمنان به رستاخیز نیست؛ چنان که پیشتر گذشت که سلطنت وی بر کسانی که بندگی خدا را کنند، نخواهد بود: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ» (حجر54/42)
مراد از علم در «لِنَعْلَمَ» تمییز، ظهور، و تحقق عینی علم ازلی خدای متعال است، یا به تعبیر دیگر ظهور متعلق علم خداست، و اما اینکه از اسباب قدرت یافتن شیطان بر انسان فقط عدم ایمان به آخرت را متذکر شد، به جهت مشکلی بود که مردم سبأ گرفتار آن بودند.
(مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ) ازحرف «فِی» در عبارت «فِی شَکٍ» معلوم میشود که شک، جان آنها را احاطه کرده است. این جمله در حقیقت بیان علت تسلط یافتن شیطان بر آنان است، یعنی شک آنها در مورد قیامت، اسباب تسلط شیطان بر آنها را فراهم کرده است. قید «اَلآخِرَة» برای ایمان و شک نشان میدهد که آنچه موجب دوری انسان از ناشکیبی بر نعمت ها و قدرناشناسی پروردگار می شود، توجه به آخرت است، و اینکه مردم تنها در صورتی که به آخرت ایمان داشته باشند، امید می رود تا بر داشته های خود صبر و نسبت به پروردگار شاکر بمانند؛ زیرا ایمان به اخرت و مسئولیت انسان در برابر پروردگار و سوالی که وی از نعمت ها خواهد فرمود، انسان را برای باقی ماندن بر بندگی و اطاعت پروردگار و انجام رفتار مناسب نعمت ها ترغیب می کند. بسیاری از مردم حتی با وجود ایمان به پروردگار و اینکه او صاحب نعمت هاست، در صورتی که احساس مسئولیت و ضرورت پاسخگویی به کیفیت تعامل با نعمت ها را نکنند، رو به بندگی و اطاعت نمی آورند. از این رو در سوره علق 1/ 8 گذشت که بازگشت مردم به سوی پروردگار، عامل مهم ترک سرکشی در برابر وی است: «اِنَّ اِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی» و در سوره حمد 5/4 پس از بیان ویژگی های منحصر به فرد پروردگار که اقتضای سپاس و حمد را داشت، فرمود: «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» و وی رامالک روز جزا دانست.
(وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ) شرح جملات قبل است. هشداری برای انگیزش مخاطب به دوری از کفربه رستاخیز و ارتکاب اعمالی موافق کفر مذکور. از آنجا که صیغه «فَعِیل» بر قوت و قدرت بر کاری دلالت دارد، «حَفِیظ» به معنای کسی خواهد بود که آنچه در حفظ اوست از دایرهی قدرتش خارج نمیشود، و این امر اقتضای علم و قدرت دارد.
مراد آیه: وچیرگی ابلیس بر مردم از این جهت بود که ما خواسته بودیم تا به وسیله وی مردم را بیازماییم؛و افرادی که به جهان واپسین ایمان دارند را از آنان که فرو رفته در شک به روز جزا هستند، معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزى نگاهبان است.
نکته ها:
1. از آیه استفاده می شود که شیطان سگ درگاه خدای متعال و خواسته یا ناخواسته عامل خدمتگزار اراده های الهی است؛ در غیر این صورت وی را بر مردم تسلط نمی دادند. وی مأمور است تا افراد مؤمن به آخرت را از غیر آنها تفکیک کند.
2. از آیه استفاده می شود که جمعیت های مؤمن به پروردگار و مرفه و امن در صورتی که مؤمن به آخرت نباشند و خدا را بر خود و قوانین هستی حاکم و حافظ نبینند، گرفتار ناشکیبی، قدرناشناسی زبانی و عملی شده و از مسیر تعالی منحرف می شوند. این سنت ، سنتی اجتماعی است. با ایمان عموم مردم است که تعالی، رشد و پیشرفت جامعه تداوم می یابد و در غیر این صورت، ایمان اندکی از مردم برای باقی ماندن مسیر رفاه و امنیت، به کم بهرهگی و ناامنی تبدیل خواهد شد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.