25. سورۀ قدر
این سوره به مناسبت کلمات به کار رفته در آیة اول سوره "قدر"، "لیلۀالقدر"، و "انا انزلناه فی لیلۀالقدر" نامیده شده است.
دربارۀ مکی یا مدنی بودن سوره، میان مفسران اختلاف است. ریشۀ مسئله به ماجرای خوابی که پیامبر9 دربارة بالا رفتن بوزینهها (بنی امیه) از منبرش داشتهاند، باز میگردد؛ اما باید توجه داشت، روایت شأن نزولی که خواب پیامبر اکرم9 را مبنی بر غصب منبر بیان میکند، شاهد مدنی بودن سوره نیست؛ زیرا امکان دارد این رؤیای صادق، سالها قبل از هجرت به مدینه اتفاق افتاده باشد، که تعبیرش چندین سال بعد ظاهر شود؛ چنانکه حضرت یوسف7 چند دهه قبل از رسیدن به مقام وزارت در مصر، خواب برگزیده شدنش و تمام کردن نعمت الهی بر خود و خاندان یعقوب را دید.[1] صِرف وجود منبر، دلیل بر مدنی بودن خواب پیامبر اسلام9 نیست. آری، برخی روایات، به چُرت حضرت9 بر منبر تصریح دارد، که مؤید مدنی بودن این خواب است؛ لکن نیاز به بررسی سند دارد. به علاوه، قراین تطبیقی بودن آن زیاد است؛ چنانکه در تفسیر نمونه به این مطلب اشاره شده است.[2]
افزون بر آنکه در تمام جداولی که نام این سوره آمده جزء سورههای مکی شمرده شده است. جداول مسند و ترکیبی، ردیف این سوره را بیست و پنجم، پس از سورة عبس و پیش از سورة شمس دانستهاند. جدول کتاب المقدمتان نیز سورۀ نازلشدۀ پس از قدر را سورة فجر دانسته است.
سورۀ قدر در ترتیب مصحف رسمی در جزء سی ام قرآن، در ردیف نود و هفتم، بعد از سورة علق و قبل از سورۀ بینه قرارگرفته است و پنج آیه دارد.
مقصود سوره
توجه دادن پیامبر9 به نقش پروردگار عالم از جهان غیب در تعیین و فروفرستادن مقدرات مهم هستی و انسان، و زمان نزول مقدرات.
محتوای سوره
پروردگار متعال، در آغاز برای نشان دادن عظمت شب قدر اعلام میکند، قرآن از جانب وی در شب قدر نازل شد. سپس پیامبر اکرم9 را مخاطب قرار میدهد و او را از ارزش و اعتبار این شب و نزول همۀ مقدرات در آن آگاه میکند.
ارتباط سوره
پروردگار متعال از آغاز نزول قرآن برنامۀ تغییر و اصلاح جامعۀ عصر نزول را در دستور کار قرار داد؛ پیامبر9 در اردوگاه شرک خیمه زد و به عنوان سخنگوی پروردگار با رویکردی انذاری به آسیب شناسی باورها و رفتار جامعه پرداخت. بخش مهم، تحول در بینش مردم به تغییری ربط دارد که در نگاه آنها به نقش غیب و مشخصاً پروردگار متعال بر هستی و زندگی دنیوی و جهان ماده اتفاق می افتد. از سوره علق یعنی اولین سوره نازل شده این نقش تبیین می شد و به تدریج ابعادی از آن در سوره های مختلف بیان می شد. پس از سورۀ کافرون (مکی18) و اعلان برائت رسمی از معبودان، دین و آیین مشرکان و جدا کردن خود از صف آنان و آغاز رسمی و صریح اصلاحات دینی ، تبیین این نقشها پر رنگتر مطرح شد. در سورۀ فیل (مکی19) بر نقش پروردگار در نابودی دشمنان دین تأکید، و در سورههای فلق ( مکی20) و ناس (مکی21) به نقش پناهدادن پروردگار در هجوم شرور بیرونی و درونی توجه شد. در سورۀ نجم (مکی23) آمد که همۀ امور عالم، اعم از اصل آفرینش یا تدبیر و نهایت امر موجودات هستی، به پروردگار بازمیگردد. در این زمینه مصادیقی بیان شد که نشان میدهد، نهایت امور عالم به خدا ختم میشود و موجودات در این موارد استقلالی ندارند. در سورة عبس (مکی24) خداوند در سورة عبس به پیامبر9 که نگران گسترش دعوت دینی و پذیرفته شدن قرآن در بین مردم بود، اطمینان داد که امر مربوط با قرآن و گسترش آن مقدری الهی است که در عالم بالا تقدیر و به دست فرشتگان داده شده است. سپس نقش پروردگاررا در ربوبیت جامع انسان در مراحل زندگی خویش و همچنین در تأمین غذای انسان توضیح داد. در سوره قدر، خیال پیامبر9 را برای همیشه از آیندۀ نهضت مطمئن میسازد و بیان میکند تمام مقدرات عالم در دست خداست، که در شب قدر تقدیر میشود و جریان مخالف نخواهد توانست فروغ قران را خاموش و نهضت اسلامی را نابود کند و خدا بهترین تقدیر را برای پیامبر9 و یارانش نوشته است.
شأن نزول
در اینکه این سوره در "مکه" نازل شده یا مدینه، مشهور میان مفسران "مکى" بودن آن است[3]، ولى بعضى احتمال نزول آن را در مدینه نیز داده اند[4]؛ زیرا در روایتى آمده است، پیغمبر اکرم9 در خواب دید "بنى امیه" از منبر او بالا رفتهاند[5]، این امر بر ایشان گران آمد و ناراحت شد، ازاینرو سورة قدر نازل گردید و او را تسلى داد و به همین جهت بعضى )لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ( را ناظر به مدت حکومت بنى امیه، که در حدود یک هزار ماه بود، مىدانند. و مىدانیم مسجد و منبر در مدینه تشکیل شد، نه در مکه.[6] در هر صورت، چنانکه گفته شد، مشهور " مکى" بودن سوره است، و این روایت ممکن است از قبیل تطبیق باشد نه شأن نزول.
فضیلت سوره
در حدیثى از امام باقر7 مىخوانیم:
«مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ یَجْهَرُ بِهَا صَوْتَهُ کانَ کَالشَّاهِرِ سَیفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا سِرّاً کَانَ کالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ مَحَا اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ ؛[7] کسى که سورۀ انا انزلناه را بلند و آشکار بخواند، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر میکشد و جهاد مىکند، و کسى که آهسته و پنهانی بخواند، مانند کسى است که در راه خدا به خون آغشته است، و کسی که این سوره را ده بار بخواند، خدای متعال هزار گناه از گناهانش را محو می کند.».
احتمال دارد این فضیلت با قبول نقش غیب و پروردگار بر هستی و زندگی مردم تناسب داشته باشد؛ باور به نزول سرنوشتها از سوی خدا و نقش ربوبی و مستمر او در زندگی در تغییر نگاه و بینش افراد تأثیر فراوان دارد. خواننده این سوره با اعلام علنی این حقیقت بر دیگران، اصل بسیار مهم ربوبیت توحیدی و نقش پروردگار را در زندگی انسانها و هستی رواج میدهد و همچون مجاهدان راه خدا با جریان موافق شرک ربوبی و غافلکنندگان مردم از نقش خدا و عامل غیبی در زندگی مبارزه میکند. او مانع میشود غفلت از نقش پروردگار در زندگی مردم سیطره یابد و به همین خاطر مجاهد راه خداست. اما در صورت خواندن پنهانی آن، حداقل خود را در مقام توحید ربوبی و ایمان به حضور ارادۀ پروردگار در زندگی تربیت کرده است. او میداند که محاسبه و رسیدگی خدا به امور مردم به رستاخیز موکول نشده است؛ بلکه هم اکنون نیز پروردگار متعال در زندگی و سرنوشتها تأثیر میگذارد و انسانها را موافق با رفتار هر سالۀ آنها ارزیابی و سرنوشت حداقل یک سالۀ آنان را تعیین میکند. تلاوت کنندۀ این سوره به پنهانی، مجاهدی است که قادر به تغییر دیگران نیست، اما با شهادتش مأجور و به نیکوییهای شهادت دست مییابد. همچنانکه نقش این سوره در توجه به تأثیر جهان غیب و به خصوص پروردگار متعال بر هستی و زندگی دنیوی، می تواند تغییر محسوسی در زندگیشان داشته باشد و تکرار تلاوت این سوره می تواند، احساس حضور غیب و نقش مقدرات غیب را در زندگی خواننده بالا ببرد؛ به گونه ای که بخش اعظم گناهان را ترک و اثر گناهان را از زندگی خواننده پاک کند. از این رو در ذیل روایت به پاک شدن 1000 گناه از گناهان خواننده ای که سوره را ده بار خوانده باشد اشاره شده است.
[1]. ر.ک: یوسف 53/ 4 ـ 6.
[2]. ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 178.
[3]. ابنعاشور، التحریر و التنویر، ج30، ص401 و مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج27، ص178.
[4]. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص330.
[5]. عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج5، ص: 621 ـ 623؛ مشهدی قمی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 14، ص 362 ـ 364؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج6، ص: 371..
[6]. تفسیر نمونه، ج27، ص178.
[7]. کلینی، الکافی، ج2، ص621؛ ابن بابویه، ثواب الأعمال، ص124؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج5، ص612.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.