24. سورۀ عبس
شناسة سوره
نام مشهور این سوره "عبس"، از آیة اول گرفته شده است. سوره با نامهایی همچون "السفره" به مناسبت آیۀ پانزدهم، "الصاخه" به مناسبت آیه 33، "الاعمی" به مناسبت آیۀ دو، و "ابن امّ مکتوم" به مناسبت شخصی که سبب نزول آیات ابتدایی سوره شد، نامگذاری شده است. سورة عبس به اتفاق تمام دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی مکی است.
تمام جداول مسند و ترکیبیِ ترتیب نزول، سورة عبس را در ردیف بیست و چهارم پس از سورۀ نجم و پیش از سورة قدر دانستهاند.
این سوره در ترتیب مصحف رسمی در جزء سیام قرآن، ردیف هشتادم، بعد از سورۀ نازعات و قبل از سورة تکویر قرارگرفته است و 42 آیه دارد.
مقصود سوره
توجیه پیامبر9 دربارۀ کیفیت برقراری موازنۀ میان مجموعه مصالح دعوت دینی و ترجیح جانب اهل خشیت بر کسانی که احساس غرور و بینیازی، آنها را به مقاومت در برابر دعوت دینی کشانده است و درمان این گروه مغرور.
محتوای سوره
سوره به دو بخش تقسیم میشود:
1. آیات 1- 16: ضرورتِ اولویت رسیدگی دینی به اهل خشیت در مقابل اهل استغنا
این مضمون در دو قسمت تبیین میشود:
الف) در این آیات، به دو گروه استقبال کننده از دین و کسانی که احساس بینیازی از آن میکنند، اشاره و پیامبر9 را از ترجیح گروه دوم و بیتوجهی به گروه اول منع میکند (آیات 1-10).
ب) در قسمت دوم، با وصف والایی و بزرگی کلام الهی، بر ذکر بودن قرآن برای کسانی که اهلیت دارند، تأکید میشود. بنابراین نیازی به اجبار و اصرار در پذیرش آن نیست (آیات 11-16).
2. آیات 17- 42: درمان استغنا
در این آیات، قرآن جانب کلام را متوجه انسانهای مستغنی کرده و در مقام سرزنش و شکستن روح استغنای آنها برمیآید. این درمان در سه گام تربیتی صورت میگیرد:
الف) در اولین گام، خدا انسان را به دلیل ناسپاسیاش نفرین میکند؛ او انسان را آفریده و اسباب زندگیاش را مهیا، و سیر مرگ و حیات مجدد وی را نیز تدبیر کرده است. این همه تأثیر خداوند بر زندگی بشر، مستلزم گردننهادن او به اوامر الهی است، اما او چنین نمیکند (آیات 17 – 23).
ب) در این گام، قرآن برای بیداری انسان غفلتزده، نقش خدای متعال را در غذاها، آشامیدنیها و انواع نعمتها به یاد میآورد و با نمودن فقر و نیاز ذاتی انسان به خدا، توهّم بینیازی را مردود میشمرد (آیات 24 – 32).
ج) در گام پایانی، ضمن بیان صحنهای از حشر انسانها و وحشت آنان از همدیگر، حتی از بستگان و نزدیکانشان، تنهایی آخرت و عدم بقای ثروت و قدرت فعلی آنها را یادآور میشود. در ادامه ضمن بیان اینکه مردم به دو گروه شاد و مسرور، و غمگرفته و پراندوه، تقسیم میشوند، ناسپاسان بدکار را جزو گروه دوم به حساب میآورد (آیات 33 – 42).
ارتباط سوره
پیامبر اکرم9 برای تغییر مشرکان و دعوت آنها به آنچه موجب رستگاری بود، از هیچ کوششی فروگذار نکرد، چنانکه در سورههای کافرون، توحید و نجم مشاهده شد، پیامبر9 مواضع روشن خود را در دعوت دینی گرفته بود. بهطور طبیعی مردم مکه و مخاطبان اولیۀ آن حضرت9 دو دسته بودند: کسانی که هنوز ضرورت تغییر را نپذیرفته بودند و در مقابل آن مقاومت میکردند و گروهی که به جریان اصلاحات دینی پیوسته و طالب رشد و راهیابی به حقایق دین بودند. گاه پیش میآمد، رسول الله9 میان دو گروه مذکور از نظر وقت، دچار تزاحم شود. علاقه و حرص شدید وی به رستگاری مردم و نجات آنان از خطر، موجب شده بود وی جانب مخاطبان تغییر را ترجیح دهد. پروردگار حکیم در سورۀ عبس، این مصلحتبینی را نادرست خواند و به ترجیح جانب گروه دوم فرمان داد.
شأن نزول
آغاز سوره نشان از وقوع یک حادثۀ اجتماعی دارد؛ گویا شخص یا اشخاصی در مکانی حضور داشتهاند و با آمدن یک فرد کور، یکی از آنان رو ترش میکند و چهره درهم میکشد. قرآن از کنار این حادثه به آسانی نمیگذرد و خطابی عتابآلود به آن شخص میکند. در توضیح این خطاب و عتاب و اینکه چه کسی رو ترش کرده، میان مفسران گفتگو است: برخی تمام آیات را مربوط به پیامبر اکرم9 میدانند[1] و گروهی دیگر،[2] مخاطب را شخص دیگری غیر از ایشان. هر گروه هم برای توضیح برداشت خود، شواهدی بیان کرده است.
به نظر میرسد سیاق، ظاهر آیات و برخی روایات منقول از امام صادق7، که فاعل این عمل را شخصی از بنیامیه میداند،[3] حقیقت سبب نزول برخی از آیات آغازین سوره را آشکار میسازد.
چنین مینماید که حضرت9 با جمعی[4] یا یکی از بزرگان بنیامیه مشغول گفتگو بود و آنها را به اسلام و توحید دعوت میفرمود. در این هنگام یکی از مسلمانان[5] که نابینا بود، بر آنان وارد شد و خود را نزدیک پیامبر اکرم9 رسانده و از او تقاضای تعلیم معارف دینی و الهی را کرد. هنگامی که آن نابینا نزدیک آن شخص اموی شد، روی ترش کرد، صورتش را برگرداند و دامن جمع کرد. پیامبر(ص) که سخت علاقهمند دعوت بزرگان قریش به اسلام برای استفاده از جایگاه آنان در گسترش دین بود، با دیدن این صحنه نگران شد و به تقاضای این شخص کور توجهی نکرد و به دعوت قریشیان ادامه داد.
آیات در سرزنش و عتاب پیامبر اکرم9 وارد شد، که اولویت باید با گروه مشتاقان به دین باشد و نباید از عدم جذب این مستغنیان به دین، نگران باشد. پس فاعلِ عبوس کردن چهره و روگردانی، شخص دیگری است و شاهد بر این معنی، غایب بودن ضمیر در دو آیة اول است.
[1]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، ص124؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص664 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص199.
[2]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، ص124؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص664 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص199.
[3]. ر.ک: امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ذیل سوره.
[4]. گفته شده: ابوجهل بنهشام، عتبة بنربیعه و برادرش، ابی و امیه پسران خلف و عباس بنعبدالمطلب.
[5]. گفته شده «ابن امّمکتوم» بوده که نامش عبدالله بنشریح بنمالک فهری است. طبری در المنتخب من ذیل المذیل (35) آورده است که «ابن امّمکتوم در اوایل رسالت در مکه اسلام آورد».
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.