موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

رویکرد تفسیر تنزیلی:
* ارائه تصویری کلی از مهندسی عمیق و دقیق تحول قرآنی از دریچه ی آشنایی با روش حاکم در قرآن؛
* اشاره به توزیع عالمانه و هنرمندانه ی مفاهیم و ارزش های دینی در سراسر آیات قرآن؛
* پرده برداری از ترکیب حکیمانه محتوا و ساختار آیات و سور در جریان نزول تدریجی قرآن؛
* تبیین روشمند نزول کلام وحی در راستای تغییر فرهنگ جاهلی به فرهنگ الاهی؛
* بیان پیوستگی منطقی مفاهیم و معانی قرآنی؛
شنبه تا چهارشنبه 10 تا 12
حضور با تماس قبلی
آدرس: قم، خ شهید صدوقی، خ 20 متری فجر، پ 286
تلفن: 02532920244
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

سوره ماعون که به مناسبت آیة اول، با نام‌هایی چون "أرایت"، "أرایت الذی"، "الدین" و "التکذیب" و به مناسبت آیة دوم به "الیتیم" و به مناسبت آیة آخر، سورة "ماعون" نامیده شده است، در تمام روایات گزارش دهنده ترتیب نزول سوره ها اعم از آنها که در جدول‌های مسند، غیر مسند و ترکیبی در مقدمه جلد اول تفسیر همگام با وحی جمع آوری شده اند، سورةی ماعون در ردیف هفدهم پس از سورة تکاثر و پیش از سورۀ کافرون قرار دارد. اکثر مفسران و دانشمندان علوم قرآن این سوره را مکی دانسته‌اند. اما برخی از آنان در مکی بودن تمام سوره یا حداقل آیات سوم به بعد تردید دارند و آن را مدنی می‌دانند.[1] 

با هم بحث استاد بهجت پور در مقدمه تفسیر این سوره در جلد اول تفسیر همگام با وحی در ویراست جدید را پی می گیریم و نظر دقیق استاد را با هم می خوانیم:

آنچه باعث تردید زمان نزول سوره شده است، آیات "فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین" تا آخر سوره است.  تهدید نمازگزاران در آغاز نزول قرآن در مکه، و هنگامی که هنوز جمعیتی عابد و نماز گزار شکل نگرفته و حکم وجوب نماز برای عموم مردم صادر نشده، موجب این تردیدهاست. اینکه این تهدید در مکه بوده، یا در مدینه اتفاق افتاده است، نیز محل گفتگو است. برخی هشدارها به مؤمنان در مکه مثل آن‎چه در سوره عنکبوت 84/ 1 ـ 11، که در آیات ابتدای سوره مشاهده می‎شود، یا تهدید عمومی به کم‎فروشی در سوره مطففین 85/ 1 ـ3 ، این احتمال را که آیات مذکور در اواخر دوره مکه نازل و به سوره‎ی ماعون ملحق شده باشند، تقویت می کند. هم‌چنین این احتمال نیز خالی از قوت نیست که بر پایه برخی گزارشات، آیات مذکور در سرزنش برخی منافقان مدینه نازل شده و به سوره ملحق شده ­باشند. اما این‌که تمام سوره مدنی باشد و دربارة منافقانِ مدینه[2]، نظیر عبدالله­بن­ابی­بن‌­سلول[3] نازل‌شده باشد، محل تأمل است.

استدلال بر یکپارچه بودن نزول سوره در اوایل بعثت

نماز، عملی مخصوص مسلمانان نبوده، بلکه در تمام شرایع ابراهیمی بلکه ادیان الهی سابقه داشته است؛ چنان‌که خدای متعال از زبان حضرت عیسی7 در سورۀ مریم3 44/ 33 فرمود: «[f1] وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً؛ خدای متعال مرا به نماز و پرداخت زکات در تمام طول زندگانی‌ام امر فرمود.» و درباره‎ی اسماعیل7 در آیه 55 همین سوره فرمود: «وَ کَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ؛ و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد.» و در سوره طه 45 /14 به موسی7 امر فرمود: «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی؛ نماز را برای یادکرد پروردگار به پا دار.» در سورۀ هود 52/ 87 هم تکذیب‌گران، حضرت شعیب7 را به خاطر خواندن نماز مسخره می‌کردند و می‌‌گفتند: «یَا شُعَیْبُ أَ صَلَوتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدِ؛ ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آن‌چه را پدران ما می‌پرستیده‌اند، رها کنیم، یا در اموال خود به میل خود تصرف نکنیم؟ به راستی که تو بردبار فرزانه‌ای!» حتی نماز مشرکان در بیت الله­الحرام، که تحریف نماز ابراهیمی بود، در قرآن گزارش شده است: «وَ مَا کَانَ صَلَوتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاءً وَ تَصْدِیةً؛ نمازشان در خانۀ خدا جز سوت زدن و کف زدن نبود.» حتی گفته شده است، واژه «صَلَوة» اگر ناقص واوی باشد، از ریشۀ «صَلْو» و از لفظ سریانی و آرامی گرفته شده، که به معنای عبادت مخصوص است و در عربی به آن «صَلَاة» می‌گویند؛ امّا معنای مستقل این مادّه در عربی عبارت از «ثنای موجود زیبای مطلق» است، که شامل تحیت و غیر آن می‌گردد. پس لغت صلات به معنای «عبادت» مسبوق به استعمال در زبان سریانی و آرامی است؛ یعنی نماز در شرایع مُقدّس پیش از اسلام دارای حقیقت است.

از همان آغاز نزول قرآن، نمازگزارانی بودند که در قرآن از آنان یاد شده و مورد سرزنش اهل طغیان بودند؛ مثلاً در سورة علق 1/ 11 و 12 آمد: «أَرَءَیتَ الَّذِى ینهْى * عَبْدًا إِذَا صَلَّی». در سورة مدثر 4/ 44، مجرمان علت گرفتاری خود در جهنم را، نبودن در جمع نمازگزاران شمرده‌اند: «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» و در سورة اعلی 8/ 16 ، یکی از عوامل رستگاری را نماز برمی‌شمارد: «وَ ذَکرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى».

به علاوه ممکن است ادّعا شود از همان آغاز ظهور اسلام، گروهی بیماردل همراه اسلام شدند و باورهای دیگر مسلمانان از جملۀ «باور به معاد» را انکار می­کردند. این گروه، که آنان را با عنوان اهل نماز می‌شناختند، دل‌هایی بیمار داشتند تا آن‌جا که در سورة مدثر (مکی 4) برابر جریان اعلام نوزده موکل دوزخ، موضعی هم‌چون کافران گرفتند: «وَلِیقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ الله بِهَذَا مَثَلاً کذَلِک یضِلُّ الله مَن یشَاء وَیهْدِی مَن یشَاء؛ و تا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است و کافران بگویند: خدا از این وصف کردن، چه چیزی را اراده کرده است؟ این‌گونه خدا هر که را بخواهد بیراه می‌گذارد و هر که را بخواهد، هدایت می‌کند.»

با این مقدمات، احتمال نزول پیوسته‎ی این آیات، تقویت می‌شود. بلکه با توضیحاتی که در ضمن تفسیر آیات مربوطه بیان خواهد شد، پیوستگی سوره از قوت بیشتری برخوردار است.

 از جهت دیگر، خطاب عتاب­آلود به اهل نماز در آغاز نزول جای تأمل دارد. خطاب­های عتاب­آلود در زمان نزول آخرین سوره های مکی چون عنکبوت و مطففین که بیانش گذشت، یا حداکثر سوره­هایی مثل مریم 44/ 55 و 56  توجیه دارد؛ آن‌جا که بعد از شمارش نام تعدادی از انبیای الهی، بیان می‌دارد: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا؛ آن‌گاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوس‌ها پیروی کردند و به زودی [سزای] گمراهیِ [خود] را خواهند دید.»

حال اگر خداوند در سورة ماعون می‌فرماید: «وای بر نمازگزاران» و علامت این گروه را کسانی بداند که نماز را ضایع می‌کنند، اعمال عبادی را ریاکارانه انجام می‌دهند و از زکات و کمک‌های معمول به همدیگر منع می‌کنند، با مفاهیم مطرح‌شده در سوره‌های مکی که در رتبه‎های 43 به بعد قرار دارند، تناسب بیشتری دارد؛ لذا الحاقی بودن آیات سه تا شش به سوره قوی است؛ بلکه چنانکه گذشت برخورد شدید آیه با اهل سهو در نماز، از اهالی مدینه و الحاق به سوره‌های مکی دور از قوت نیست.


[1]. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌30، ص 494؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج6، ص 3982 و ملاحویش آل غازی، بیان المعانی، ج۱، ص 172.

[2] . طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص 834.

[3] . ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‏30، ص 499.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی