برداشت استاد بهجت پور از واژه دین در آیه اول سوره ماعون در ویراست جدید جلد اول تفسیر همگام با وحی
ارایت الذی یکذب بالدین
منظور از «اَلدِین»، معارف و دستورات الهی درهمه امور از جمله جزاء است. منظور آیات، بیان وخامت حال کسانی است که معارف و دستورات الهی را که انبیا و کتاب های آسمانی مردم را به آنها دعوت کرده اند، انکار کنند و نه تنها در برابر آنها خاضع نباشند، بلکه آنها را درو غ بشمار آورند. برخی از روایاتی که مراد از دین را ولایت امیر مؤمنان دانستهاند، به این اعتبار است که ایشان یکی از تجلّیات دین و معارف و دستورات آن میباشند. «دِین» در لغت با این برداشت تناسب دارد. «دِین» (اسم مصدر)، به معنی طاعت و جزاء است که برای شریعت استعاره شده است[1]. آقای مصطفوی معتقدند: «ریشه این ماده خضوع و اطاعت در برابر برنامه یا مقررات معین است و معانی طاعت، تعبد، محکومیت و مقهوریت، تسلیم در برابر امر، حکم، قانون و جزاء، از معانی نزدیک آن است، و به همین اعتبار، این واژه به برخی مصادیق اصلی خود یعنی جزاء، حساب، دین، طاعت و... معنی میشود.»[2]
در بررسی آیات نازل شده تا کنون روشن می شود که دیدگاه آقای مصطفوی صحیح است؛ با این اضافه که قرینه استعمال «دِین» به معنای جزا هنگامی است که دین مضاف الیه واژه «یَوْم» باشد: (ر. ک. سوره های مدثر 4/ 46، حمد 5/ 4) شاید به این بیان که رستاخیز، روز حاکمیت مطلق دستورات الهی و اجرای موبه موی آنها دربارهی اشخاص و گروههاست، ولی در همین دوره نزول (ر. ک. ماعون 15/ 1) بلکه در تمام آیات قرآن، جز موارد محدود، هر زمانی واژه « ِدین» بدون آنکه مضاف الیه «یَوم» باشد، به کار رفته است، به همان معنای خضوع در برابر معارف و دستورات الهی بوده که شامل خضوع در مقابل جزا و پاداش الهی است. به همین روی بهتر است تا «دین» را خضوع در برابر معارف و دستورات الهی بدانیم که با توجه به قرائن منصرف به خضوع در برابر جزا و پاداش الهی می شود.
درسیرنزول قرآن از آیات متعددی استفاده می شود که یکی از ارکان صلاح آدمی، باور به مسئولیت و اعتقاد به مکافات و مجازات است. در سوره قلم 2/ 36 گذشت که عدالت الهی اقتضا میکند تا فرجام متقیان و مجرمان یکسان نباشد: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ» و در سوره مزمل 3 / 15 تا 17، خدای متعال نشان داد که از کنار عصیان و طغیان به آسانی نمیگذرد: «إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شَاهِدًا عَلَیْکُمْ کَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولاً * فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِیلاً * فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا».[3] در سوره مدّثّر 4/ 47 و 48 نیز یکی از عوامل جهنمیشدن مجرمان، تکذیب روز جزا شمرده شد: «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّین * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِین» و در سورهی حمد 5/ 4 یکی از ویژگیهای پروردگار، مالکیت روز قیامت دانسته شد: «مالِکِ یَوْمِ الدِّین». خداوند در سورهی تکویر 7/ 13 تا 15 قیامت را ظرف جزا یا حداقل یکی از ظرفهای مجازات و مکافات برشمرد: «وَ إِذَا الجْحِیمُ سُعِّرَتْ * وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ * عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا اَحْضَرَتْ»[4] و در سوره عادیات 14/ 10 تا 12 از آگاهی دقیق پروردگار به بندگان ناسپاس و قدرناشناس و مجازات آنان سخن به میان آورد: «أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فىِ الْقُبُورِ * وَ حُصِّلَ مَا فِى الصُّدُورِ * إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ» . شاید یکی از احتمالات تطبیق «دین» بر ولایت مولای متقیان[5] آن باشد که آن حضرت میزان است و محبت وی تقسیم کننده بهشت و جهنم و مراتب اهل بهشت و اهل جهنم. با عنایت به معنایی که از دین کردیم و بررسی هایی که از استعمال این واژه در غالب آیات قران مشاهده می شود، استعمال این واژه در معنای حقیقی خود یعنی خضوع در برابر برنامه های معرفتی و دستوری پروردگار مناسب است؛ با این بیان که یکی از این معارف، مسأله مجازات و مکافات است که در این سوره تأکید بر این بخش از مجموعه دین است.
[1] . راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 323.
[2] . مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص: 289-290
[3]. نظیر آن در سورهی مدثر، آیات نه تا یازده آمده است.
[4]. نظیر آن در سورهی اعلی 8 / 12 تا 14 و لیل 9 / 11 تا 22 و فجر 10/ 22 تا 30 آمده است.
[5] . بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 768.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.